مروری بر فیلم‌های جشنواره فجر در قم/ در حسرت میزانسن‌های خلق نشده!

اکران آثار چهل‌ویکمین جشنواره فیلم فجر بستر مناسبی برای ارزیابی تولیدات سالانه سینماگران کشور را در قم فراهم کرد، آثاری که در دوره جاری با «ایده‌های خلاقانه»، «موضوعات دراماتیک»، «پرداخت شلخته میزانسن‌ها» و اغلب «کارگردانی ضعیف» همراه بود.
پایگاه خبری شهر بیست (shahr20.ir) :
مروری بر فیلم‌های جشنواره فجر در قم/ در حسرت میزانسن‌های خلق نشده!
شناسه : 65401 | انتشار : ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ - ۲۲:۱۲   پرینت

شهر بیست/ سرویس فرهنگ و هنر _ سید حمیدرضا منتظری روزنامه‌نگار و منتقد سینما: همزمانی مغتنم برگزاری چهل‌ویکمین دوره جشنواره فیلم فجر در تهران و شهرستان‌ها و اکران استانی بخشی از آثار وجین‌شده این برنامه فرهنگی و هنری که امسال نهمین تجربه این رویداد را در استان قم پشت سر گذاشتیم، نه تنها بستری مناسب برای گردآوری و همگرایی مخاطبان جدی و خانواده آسیب‌دیده سینماگران محسوب می‌شود که به یقین تجربه تماشای گروهی و تحلیل و ارزیابی دستاورد یکساله سینمای کشور بر پرده سینما، بهترین آموزگار بی‌ادعا برای نسل متخلق و پرشور و در مسیر یادگیری سینما به شمار می‌رود؛ مسیری که برای یک هنرآموز علاقه‌مند به یادگیری سینما، از گام مطالعه آگاهانه آغاز می‌شود و با مقصد تولید و خلق خلاقانه، از راه چشم دوختن به پرده سفید سالن سینما و تماشا و تخیل و خیال می‌گذرد.

به طور کلی برگزاری جشنواره‌ها، جدا از اثربخشی که می‌توانند بر فرهنگ و هنر موضوع مورد اشاره خود داشته باشند و مبنایی برای تفسیر خوانش‌های متفاوت از همان هنر باشند، از یک دوره تا دوره بعدی به آینه‌ای از همان عرصه تبدیل خواهند شد. اما فارغ از این، جشنواره‌ها علاوه‌بر ایجاد ابعاد سرگرمی و نشاط در جامعه و خانواده سینمای کشور، کلیشه و معیار ارزیابی مناسبی برای محققان و پژوهشگران حوزه مطالعات فرهنگی و اجتماعی هستند که فرضیه‌ها و نظریه‌های مرتبط خود را در این میان ارزیابی کنند.

بسیاری از هنرآموزان و دانش‌پژوهان سینما، زمانی که برای انتخاب موردهای تحقیقاتی و مطالعاتی به سراغ انتخاب هدف و جامعه هدف می‎‌روند، مبنای گزینش را جشنواره‌ها قرار می‌دهند. از این رو، جشنواره باید رخ بدهد و برون‌داد آن نیز در مطالعات سینمایی مورد استفاده قرار گیرد.

اکران ۱۸ فیلم وجین‌شده از مجموع ۲۴ فیلم اصلی بخش سودای سیمرغ چهل‌ویکمین جشنواره فیلم فجر در ۳ سالن سینمای شهر قم، گرچه جای گلایه و مطالبه اکران کل آثار جشنواره برای برخی اصحاب اندیشه و رسانه و پژوهشگران فاضل سینمای کشور که در شهر قم اقامت دارند باقی گذاشت، اما فرصت و بهانه‌ای شد برای مروری کوتاه بر این آثار که در پردیس سینمایی ونوس روی پرده رفت. 

شماره ۱۰ (****)

نویسنده و کارگردان: حمید زرگرنژاد / تهیه کننده: ابراهیم اصغری / بازیگران: مجید صالحی، حسام منظور، سیامک صفری، بهرنگ علوی، احمد کاوری.

حمید زرگرنژاد در «شماره ۱۰» به عنوان چهارمین فیلم بلند کارنامه‌اش به سراغ قصه‌ای دراماتیک و جذاب با معیارهای استاندارد جهانی در قالب داستان‌های فرار از زندانی رفته و حالا در دومین حضور خود در جشنواره فیلم فجر در میدان رقابت با چهره‌های شناخته شده سینمای مقاومت، تلاش کرده است به روایت خلاقانه و بازخوانی یک قصه جذاب و تأثیرگذار در حاشیه جنگ ایران و عراق بپردازد و درامی جذاب همراه با تعلیق‌های شایسته تقدیر را به تصویر بکشد. فیلم، ماجرای رشادت‌های جمعی از رزمندگان ایرانی اسیر در یک اردوگاه مخفی واقع در منطقه کور مرزی را روایت می‌کند که با ماجرای واقعی و پرحاشیه فرار استوار بهرامی از اردوگاه عراقی پیش می‌رود.

زرگرنژاد در «شماره ۱۰» تلاش می‌کند در مسیر خلق یک رزمنده ایرانی به عنوان قهرمان، در لایه دوم شخصیت‌پردازی به مؤلفه‌های مرسوم سینمای قهرمان‌محور نزدیک شود، اما باید قبول کنیم بضاعت تکنولوژیک فعلی سینمای ایران با سطح مطلوب جلوه‌های ویژه بصری و میدانی در سطح استانداردهای بین‌المللی به ضعف فیلم در شخصیت‌پردازی کاراکتر قهرمان منجر شده است و همچنین تعلیق‌ها، دلهره‌ها و میزانسن‌های خلق نشده در قصه و در سکانس‌های کلیدی و مهم از جمله شناسایی در بین اسرا، فرار از اردوگاه، استتار در علفزار، همدستی اجباری با منافقین و… باورپذیر و مطلوب یک فیلم حرفه‌ای نیست و همچنین موقعیت فوق‌العاده جذاب شکار طول موج فرکانس مخابراتی رادارهای خودی و غیرخودی که ظرفیت و فرصت تبدیل شدن به یکی از مهم‌ترین سکانس‌های تاریخ سینمای دفاع مقدس ایران را داشته است، با فقدان میزانسن‌های خلق نشده، از دست رفته‌ است.

«شماره ۱۰» یکی از جذاب‌ترین فیلم‌های جشنواره چهل‌ویکم است و «مجید صالحی» در نقش اول، با فاصله‌ای که از نقش‌های کمدی کارنامه خود و حضور متفاوت در عرصه بازیگری گرفته است، کمک قابل توجهی به لایه‌های درونی قهرمان فیلم نقش اول فیلم کرده است. همین‌طور «سیامک صفری» که بدون تردید در ایفای نقش محمود، یکی از گزینه‌های مثال‌زدنی برای سیمرغ بهترین نقش مکمل امسال بود.

نگاهی به برنامه روز نخست جشنواره فیلم فجر در قم/ از «عطر آلود» مقدم‌دوست تا «روایت ناتمام سیما» مروری بر فیلم‌های جشنواره فجر در قم/ در حسرت میزانسن‌های خلق نشده!

—————

هایپاور (-)

کارگردان: هادی محمدپور / تهیه‌کنندگان: مهدی عظیمی و اباذر جوکار / بازیگران: اتابک نادری، فرزاد حسنی، علیرام نورایی، سپیده خداوردی، مهرداد ضیایی، مجید پتکی.

فیلم سینمایی «هایپاور» نخستین تجربه سینمایی «هادی محمدپور» کارگردان ۳۲ ساله که خودش نقش راشدی (مأمور حفاظت) را در فیلم بازی می‌کند، دومین فیلم ساخته‌ شده سال‌های اخیر با موضوع محوری زندگی تیمسار شهید منصور ستاری و جایگاه تأثیرگذار او در پدافند دفاعی نیروی هوایی ارتش ایران در سال‌های جنگ تحمیلی است. هادی محمدپور متولد شهرستان خوی که پیش از این او را به عنوان فعال و برگزارکننده نمایش‌های طنز و موزیکال و کنسرت‌های موسیقی و جنگ شادی ‌از جمله صمد و ممد می‌شناختیم، در نخستین تجربه سینمایی خود به سراغ یک قصه استراتژیک و مهم درباره زندگی و فعالیت نظامی شهید منصور ستاری رفته است و به بررسی ابعاد محرمانه طرح ابتکاری وی در مدیریت رادارهای کنترل‌کننده پدافند هوایی و بوجود آوردن سیستم‌های ضدرادار دفاعی و اجرای ضدحمله در حملات ددمنشانه رژیم بعث عراق پرداخته است.

«هایپاور» جدا از ایده و قصه که به دلیل اهمیت جایگاه ارزشمند شهید ستاری شایسته قدرشناسی است، اما به لحاظ حمایت مالی و چینش تیم تهیه و تولید چنین اثری که حتی از استانداردهای نظارتی پخش شبکه‌های تلویزیونی محلی و تله‌فیلم‌های استانی هم به میزان زیادی فاصله دارد، جای سؤال و بازخواست دارد.

«هایپاور» دارای چند خط روایی ناقص و الکن در پرداخت شخصیت‌هاست و گذشته از گریم نامطلوب اتابک نادری در نقش شهید ستاری که فاصله زیادی با اجرای متوسط محسن قصابیان در فیلم «منصور» ساخته سیاوش سرمدی دارد، در پرداخت موقعیت‌های داستانی، خلق شخصیت‌ها و ایجاد تعلیق و چالش در قصه بسیار ناموفق و مثال‌زدنی است!

«هایپاور» نه تنها در مسیر خلق یک قهرمان اصلی قدم نمی‌گذارد، که در اجرای خرده‌ داستان‌های موازی و حضور ضدقهرمان‌های منافق برای ایجاد چالش‌ دراماتیک در زندگی فردی شخصیت‌های فیلم و همچنین ماجرای تراژیک گروگان‌گیری همسر باردار رزمنده حاضر در عملیات محرمانه هایپاور و نحوه آزادسازی وی توسط امدادهای غیبی و اجرای مضحک صحنه‌های اکشن این سکانس، نتیجه‌ای شبه‌طنز را برای کارگردان و سرمایه‌گذاران فیلم به ارمغان آورده است!

مروری بر فیلم‌های جشنواره فجر در قم/ در حسرت میزانسن‌های خلق نشده!

—————

روایت ناتمام سیما (*)

کارگردان: علیرضا صمدی / تهیه کننده: مجید رضابالا / بازیگران: حامد کمیلی، آزاده صمدی، غزل شاکری، مهران احمدی.

فیلم سینمایی «روایت ناتمام سیما» سومین تجربه علیرضا صمدی به عنوان کارگردان است و در فضایی کاملاً متفاوت در مقایسه با فیلم‌های پر سر و صدای قبلی‌اش، به سراغ قصه پشت پرده زندگی دکتر آرش سمین (با بازی حامد کمیلی) استاد روانشناس و چهره مشهور و موفق فضای مجازی رفته که با برگزاری همایش‌های انگیزشی و روانشناسی موفقیت، به شهرت و ثروت زیادی دست پیدا کرده است. دکتر سمین که خانواده و زندگی موفقی دارد، با برگزاری رویدادها و همایش‌های انگیزشی، طرفداران و دنبال‌کننده‌های بسیار زیادی دارد و حالا بواسطه شهرت خود، ناخواسته در دام اسپانسرهای منفعت‌طلب و سرمایه‌گذاران برخی پروژه‌های مشکوک اقتصادی و ساختمانی می‌افتد و به ثروت آلوده و مشکوک دست پیدا می‌کند.

کارگردان اگرچه تمام تلاش خود را می‌کند که در «روایت ناتمام سیما» قصه‌گوی یک ملودارم جذاب و چالش‌برانگیز باشد و با بهره‌مندی از حضور ستاره‌های پرطرفدار سینما (حامد کمیلی، آزاده صمدی، مهران احمدی، غزل شاکری و…) مخاطب با اجرای قصه‌اش تا پایان فیلم همراه کند، اما به دلیل محدودیت‌های پرداختن به چنین موضوعاتی در سینمای ایران و عدم امکان استفاده از برخی صراحت‌های مورد نیاز این‌گونه موقعیت‌ها و قصه‌های دراماتیک، نتیجه‌ای جز یک روایت شلخته و شخصیت‌های باسمه‌ای و غیر قابل باور را برای فیلم به همراه نداشته است.

«روایت ناتمام سیما» دارای ایده‌ای جذاب و دراماتیک، اما قصه‌ای سرشار از تناقض و ابهام است؛ فیلم در بسیاری از سکانس‌ها بیهوده ادامه پیدا می‌کند و در برخی موقعیت‌ها به اشتباه خلاصه‌گویی می‌کند و آن‌چنان که نیاز فیلم است مخاطب را درگیر چالش خود نمی‌سازد.

فیلمنامه در خلق برخی قصه‌ها و لایه‌های روایی داستانی که اطلاع از آن‌ها برای مخاطب جذاب و البته ضروری است، سخاوت و دقت لازم را ندارد و بدین ترتیب آغاز و پایان فیلم با ابهامات و گره‌های گشوده‌نشده، رها می‌شود. آنچه در فیلمنامه «روایت ناتمام سیما» وجود ندارد یا در مرحله تولید از متن فیلم حذف شده است، لایه دوم قصه‌پردازی و پرداختن به روایت ِ مکافات و زندگی گذشته سیما (با بازی غزل شاکری) است که اساساً در میان روایت‌های مربوط به زندگی مشترک دکتر آرش سمین که پزشک روح و روان است و همسرش دکتر لاله (با بازی آزاده صمدی) که پزشک جسم و زایمان است، گم و هضم می‌شود.

فیلم بلاتکلیف میان مواضع فمنیستی و نگاه انتقادی به فساد آشکار اقتصادی صاحبان قدرت و نفوذ، نه مخاطب را به شناخت درستی از مصائب زندگی سیما و برادر بیمار و رنجورش می‌رساند، نه توصیف درستی از شرایط جامعه تحت تأثیر شبکه‌های اجتماعی و شهرت پوک و پوچ چهره‌های شاخص در فضای مجازی را به تصویر می‌کشد.

«روایت ناتمام سیما»، در مسیر واکاوی زخم گذشته سیما و انگیزه‌ شخصی آرش برای ترک و خلف وعده‌اش و انجام یک اقدام شبه‌جنایت، در لابه‌لای مفاهیمی همچون جنایت، شهرت، ثروت و مکافات هضم می‌شود و فیلمساز تنها به ذکر چند گزاره کلی در اظهارات زن افشاگر و روایت پوشالی قصه بسنده می‌کند و فیلم را در حد همان یک ایده ناب و جذاب به پایان می‌رساند.

مروری بر فیلم‌های جشنواره فجر در قم/ در حسرت میزانسن‌های خلق نشده!

—————

آن‌ها مرا دوست داشتند (-)

کارگردان و تهیه‌کننده: محمدرضا رحمانی / بازیگران: امیرحسین آرمان، امیر جعفری، شهرام قائدی، شهرام قائدی و با حضور کوتاه لیلا بلوکات.

«آن‌ها مرا دوست داشتند» یک فیلم بلاتکلیف از نظر انسجام قصه‌پردازی و روایت است؛ فیلم همچون یک درخت تنومند، شاخه و برگ‌های زیادی دارد و به موضوعی مهمی می‌پردازد، اما از نظر پرداخت و تحلیل موضوع خود همچون یک تنه پوک و خالی است که خودش درک صحیحی از موضوع خود ندارد.

فیلم، سرشار از خرده‌داستان‌های جذاب و به مراتب جذاب‌تر از قصه محوری فیلم است که البته بازی‌های افتضاح، منطق نداشتۀ روایت داستان‌ را دوچندان می‌کند و فیلم در همان نقطه مبهم شروع، بدون جمع‌بندی جذاب تمام می‌شود.

محمدرضا رحمانی در پنجمین تجربه سینمایی خود به سراغ یک قصه چالش‌برانگیز از نوع چالش‌های سادیسمی و شبه‌عاطفی آثار شبه‌سریالی تجاری و شبکه نمایش خانگی رفته است، اما در واقع ۱۰ قسمت یک سریال را در یک فیلم ۱۰۰ دقیقه‌ای خلاصه می‌کند.

فیلم از جنس همان مجموعه سریال‌های احساسی تلویزیون است که معمولاً با چیدمان عجولانه و نادرست بازیگران ِ تحمیلی و سفارش‌‌شده از دیگران، اولین ضربه و شکست هنری خودش را در مرحله انتخاب بازیگر به پروژه می‌زنند.

مخاطب در «آن‌ها مرا دوست داشتند»، با یک ایده جذاب رویارویی پدر و مادرجوان و آقازاده‌ روبه‌رو می‌شود که دغدغه بیماری بچه، بزرگترین چالش ‌خاندان‌شان شده است. فیلم به جز گریم سنگین لیلا بلوکات، از نظر اجرای بازی‌ها و اجراهای غیرقابل باور، مجموعه‌ای مثال زدنی است.

مروری بر فیلم‌های جشنواره فجر در قم/ در حسرت میزانسن‌های خلق نشده!

—————

بعد از رفتن (**)

کارگردان: رضا نجاتی / تهیه کننده: محمود بابایی / بازیگران: صابر ابر، سارا بهرامی، پوریا رحیمی، پانته‌آ پناهی‌ها، بهرام شاه محمدلو، احترام برومند.

«بعد از رفتن» به عنوان اولین فیلم بلند کارنامه «رضا نجاتی» فیلمساز شناخته شده و تقدیر شده سینمای کوتاه، قصه‌ای جذاب و دارای فیلمنامه‌ای منسجم با ساختار سه‌پرده‌ای دارد. فیلم با بهره‌مندی از یک تیم حرفه‌ای و کاردرست بازیگری، اجراهای و بازی‌های قابل قبول را به تصویر می‌کشد و بازی متفاوت صابر ابر و سارا بهرامی، لایه‌های معنایی جذابی به سکانس‌های مربوط به آرامش و تلاطم در کنار ساحل دریا، حقه‌بازی و حلیه‌گری در سیرک، جسارت و شجاعت در پیست سرعت اتوموبیل‌رانی اضافه کرده است. همچنین به وجود آوردن چالش عاطفی بین پدربزرگ، پدر و پسر تلاش زیادی به خلق موقعیت‌های دارماتیک و شخصیت‌پردازی در فیلم کرده است.

ریتم کند و قصه‌گویی ساده فیلمساز تا پایان نیمه اول و قبل از سکانس سیرک، مخاطب را خسته و بی‌حوصله می‌کند، اما با ورود شخصیت مونا (با بازی سارا بهرامی) و اضافه شدن جزئیات به داستان در سکانس جذاب سیرک، که بهترین انتخاب لوکیشن کارگردان نیز به شمار می‌رود، به جذابیت‌های روایت فیلم کمک کرده است. همچنین استفاده استعاری از مفهوم شعبده‌بازی یا حقه‌بازی به نتیجه‌گیری قصه در پایان و درک مفهوم حیله‌گری و بازیچه قرار دادن آرش (با بازی صابر ابر) توسط کاوه (با بازی پوریا رحیمی‌سام) کمک زیادی می‌کند.

فیلم هر چقدر در سکانس‌های ابتدایی و کنار ساحل دریای جنوب، دیر و مبهم شروع می‌شود، در سکانس جذاب و به یادماندنی جمع کردن وسایل سیرک و روشن شدن حقیقت رابطه عاشقانه آرش و تصور اشتباه مونا از آرش، به درستی از پس شخصیت‌پردازی بر می‌آید و مخاطب را تا پایان فیلم راضی نگه می‌دارد. رضا نجاتی که سیمرغ بلورین بهترین فیلم کوتاه از جشنواره چهلم فجر را در کارنامه دارد، حالا برای ورود به سینمای حرفه‌ای با «بعد از رفتن» گرچه احتمالا با گیشه چندان موفقی روبه‌رو نخواهد بود، اما انتظار دیگران برای فیلم بعدی‌اش را به خود جلب کرده است.

مروری بر فیلم‌های جشنواره فجر در قم/ در حسرت میزانسن‌های خلق نشده!

—————

پرونده باز است (-)

کارگردان: کیومرث پوراحمد / تهیه کننده: علی قائم‌مقامی / بازیگران: پژمان بازغی، محمدرضا غفاری، نسیم ادبی، حسین پاکدل و سام قریبان.

«پرونده باز است» به عنوان بیست‌ودومین فیلم‌ سینمایی یک کارگردان هفتاد و سه ساله سینمای ایران، یک داستان تکراری از یک موقعیت قتل و قصاص تکراری و شخصیت‌ها، گره‌ها، واکنش‌ها و چالش‌های تکراری آن‌ها دارد. داستانی که این قصه بارها و بارها در آثار ملودرام سینما و تلویزوین ایران به آن پرداخته شده است؛ قصه‌ای از جنس تله‌فیلم‌های دهه شصت تلویزیون ایران با همان بازی‌های تصنعی و تعلیق‌های قابل پیش‌بینی و همان سطح توقع مخاطب از قصه و سینما!

«کیومرث پوراحمد» سینماگر کهنه‌کار سینمای ایران، که به واسطه چهار دهه حضور مستمر و قصه‌گویی و خلق آثار ماندگاری همچون مجموعه تلویزیونی «قصه‌های مجید» (۱۳۷۰)، «خواهران غریب» (۱۳۷۴)، «شب یلدا» (۱۳۸۰) و «اتوبوس شب» (۱۳۸۵) جایگاه قابل قبولی در خاطره مخاطب سینمای ایران دارد، حالا در فیلمی که اعلام کرده بود فیلم خداحافظی‌اش با سینما خواهد بود، به سراغ یک قصه مهم اما تکراری و البته با خطاهای آشکار در روایت فیلمنامه و به‌ویژه بازیگری و بازیگردانی دارد.

«پرونده باز است» اگر حتی فیلم تهیه‌کنندۀ فیلم «رضا» (۱۳۹۶) ساخته علیرضا معتمدی هم نبود، باز هم برای ادعای اجتماعی و اعتراض مدنی که به واسطه طرح قصه خطای نوجوان و بخشش پدر به دنبال آن است، و بدلیل اشکالات منطقی و قضائی بسیاری که در فیلمنامه دارد، جای انتقاد داشت. در کنار حجم وسیعی از ناهمگونی و افسار گسیختگی در روایت و بازی‌های به شدت سطح پایین بازیگران اعم از بازیگران نوجوان بویژه فرهاد و نرگس، بازیگران جوانی چون هما و حامد و حتی بازیگران باسابقه ای چون نسیم ادبی و مهدی پاکدل نمی‌تواند ذره‌ای اثرگذار باشد. کارگردان در چیدمان موقعیت‌ها و خلق میزانسن‌ها، تعلیق‌ها و مدیریت گره‌های فیلم‌نامه، به شدت سست و بی‌تعهد عمل می‌کند و فیلم برای انتقال پیام معترضانه خود نسبت به شرایط اجتماعی و فشار و فاصله نسل‌ها از یکدیگر، به بدترین شکل ممکن برای ادامه دادن تلاش می‌کند.

فیملساز در دفاع از حق پایمال‌ شده مادران و فرزندان در جامعه‌ای که فقط پدران سنگ‌دل آن حق رضا و رضایت دارند، تلاش می‌کند انواع معضلات و مشکلات اجتماعی را با تمرکز بر نسل جوان جامعه به تصویر بکشد. از وضعیت کودکان کار گرفته تا فضای نامناسب کانون اصلاح و تربیت که حتی زیرنظر دوربین‌های کنترل و امنیت، موقعیتی ناامن و مملو از خشونت امنیتی است. در «پرونده باز است» نه جلسه شورای تیتر خبرگزاری برای مخاطب سینما باورپذیر است، نه جلسات بازپرسی و دادگاه شباهتی به فضای واقعی دارند، نه رفتار سخیف بازپرس با بازی سام قریبیان و لحن تمسخرآمیزش که در بدترین شکل ممکن درباره پایین‌ شهر و طبقه متوسط جامعه دیالوگ می‌گوید قابل قبول است.

«پرونده باز است» با روایتی تکراری و خسته کننده، مخاطب را با چیدمانی از میزانسن‌های غیرخلاقانه و بازی‌های تکراری و موقعیت‌های غیرقابل باور مواجه می‌سازد و سبب می‌شود با فیلمی کند و شعار زده مواجه باشیم؛ اثری که یک پایان تلخی برای خداحافظی فیلمساز هفتاد و سه ساله با سینما خواهد بود.

مروری بر فیلم‌های جشنواره فجر در قم/ در حسرت میزانسن‌های خلق نشده!

—————

هوک (*)

کارگردان: حسین ریگی / تهیه‌کننده: علی آشتیانی پور / بازیگران: امیر جعفری، رویا تیموریان، امیرمهدی ژوله، علی اوسیوند، علیرضا جعفری، مهتاب ثروتی.

فیلم سینمایی «هوک» ساخته حسین ریگی فیلمساز بلوچ و کهنه‌کار سینمای مستند و کوتاه، به سراغ روایت یک قصه جذاب ورزشی و خلق یک موقعیت داستانی رفته است که تلاش می‌کند در یک قصه‌پردازی بومی، جغرافیای جنوب شرقی کشور را پیش ببرد؛ اما متاسفانه هم فرصت به تصویر کشیدن آن جغرافیای جذاب را از دست داده است و هم فرصت بهره‌برداری از بستر مناسب قاب‌بندی و دکوپاژ خلاقانه در باشگاه مسابقات بوکس!

فیلم که دارای ایده‌ای جذاب و تاثیرگذار است، نه از فرصت پرداخت موقعیت مکانی و جغرافیای در اختیار خود استفاده کرده است و نه در زمینه موضوع مسابقات بوکس و مبارزات ورزشی حرفی برای گفتن دارد! چراکه فیلم‌های ورزشی در سینمای جهان، اغلب ذات پرهیجان و پرتنشی دارند و معمولاً با درام و قصه جذابی همراه می‌شوند و در جذب مخاطب موفق هستند، برای مثال به قهرمان عزیز میلیون دلاری (کلینت ایستوود)، (مارک رابسون) و مشت‌زن (دیوید او. راسل)، نمونه‌هایی از یک بهره‌برداری خلاقانه از یک موضوع ورزشی برای روایت یک قصه دراماتیک هستند.

حسین ریگی در دومین فیلم خود «هوک» تلاش می‌کند با تعریف موازی قصه و سونوشت دو برادر که سودای شرکت در مسابقات جهانی بوکس را در سر دارند، به ساختار برخی آثار موفق جهان با این موضوع نزدیک شود، اما فقدان شخصیت‌پردازی و چندپارگی سکانس‌های غیر قابل‌قبول فیلم، و همچنین عدم توانایی به تصویر کشیدن و بهره‌برداری از موقعیت جذاب مبارزات بوکس و مشت‌زنی، فیلم را با یک درام نداشته و یک چالش به وجود نیامده روبه‌رو ساخته و مجموعه فرصت‌‍‌هایی که برای خلق قصه از دست رفته است.

فیلمساز در نیمه اول تلاش می‌کند ضمن نمایش چند پلان جذاب از طبیعت و جغرافیای قصه خود، زندگی و شخصیت دو برادر را به تصویر بکشد، اما سردرگمی و بلاتکلیفی او در بیان مفاهیم کلیشه‌ای و دیکته شده‌ایی همچون قهرمانی و پهوانی، اسپانسر حلیه‌گر و مربی خوب، جوانمردی و ناجوانمردی در زدن و نزدن هوک و مشت آخر، نه تنها سطح فیلم را از استانداردهای بین‌المللی فیلم‌های جذاب ورزشی دور کرده است، که نتیجه نهایی و خروجی فیلم را از منظر کارگردانی و بازیگری در سطح تله‌فیلم‌های تولیدی شبکه استانی رسانه ملی و در فاصله قابل توجهی از استانداردهای قابل قبول دستور زبان سینما نگه می‌دارد؛ به تعبیری می‌توان ادعا کرد، «هوک» سرشار از موقعیت‌های از دست‌رفته و پرداخت‌های ناقص است که به دلیل عدم شناخت صحیح فیلمساز از این موقعیت‌ها، این تکه‌های پازل به درستی کنار هم قرار نمی‌گیرند و برای فیلم کاربردی ندارند.

مروری بر فیلم‌های جشنواره فجر در قم/ در حسرت میزانسن‌های خلق نشده!

—————

آه ِ سرد (**)

کارگردان: ناهید عزیزی صدیق / تهیه‌کننده: سیدرضا محقق / بازیگران: ایمان صدیق، علی باقری.

«آه ِ سرد» به عنوان نخستین ساخته ناهید عزیزی صدیق، یک فیلم جاده‌ای در یک لوکیشن خاص برفی با قصه‌ای بغض‌آلود است که در سکوت طولانی، درامی سرد و سرشار از حرف‌های تلنبار شده را روایت می‌‌کند؛ فیلمساز در موضع نقد اجتماعی مفهوم خشونت و نفی پاسخ خشونت با خشم، به قصه چالش‌برانگیز پدر و پسری می‌پردازد که در یک مسیر طولانی و در بلاتکلیفی انتقام و فراموشی دست پا می‌زنند!

«آه سرد» قصه سکوت و بیست سال صبر برای انتقام است و فیلمساز در به تصویر کشیدن رابطه ناهنجار پدر و پسر، به دنبال کشف پشیمانی و انتقال پیام بخشش و گذشت است. فیلم گرچه سرشار از لحظه‌های ناب و گرم، از دل یک روایت کند و سرد است، اما کش‌دار شدن برخی صحنه‌ها و ریتم کسل‌کننده کلی فیلم، نسخه کوتاه شده این فیلمبرداری جذاب و این پرداخت لوکیشن خاص را در ذهن مخاطب بازآفرینی می‌کند و این را به ذهن می‌رساند که فیلمساز می‌توانست به جای این نسخه کش‌دار فعلی، یک فیلم‌کوتاه جذاب از همین چینش سکانس‌ها ارائه می‌کرد!

با این حال با توجه به اینکه علاوه بر ایده جذاب و لایه‌های معنایی قصه‌ به ویژه در خلق چالش بنزین آزاد، دیالوگ‌های جذاب مأمور راهداری، قصه صاحبان کافی‌شاپ در میان کوهستان و…، معمولاً تولید فیلم در شرایط سخت ارزش و امتیاز بالایی برای فیلمسازان به همراه دارد، و به نظر می‌رسد می‌توان توقع داشت که از این منظر زمینه حمایت از اثر بعدی کارگردان برای تولید فیلم دوم‌اش به شکل متفاوتی فراهم شود.

نگاهی به فیلم‌های روز چهارم جشنواره فیلم فجر در قم مروری بر فیلم‌های جشنواره فجر در قم/ در حسرت میزانسن‌های خلق نشده!

—————

جنگل پرتقال (*****)

کارگردان: آرمان خوانساریان / تهیه کننده: رسول صدرعاملی / بازیگران: میرسعید مولویان، سارا بهرامی، رضا بهبودی.

«جنگل پرتقال» به عنوان اولین تجربه سینمایی «آرمان خوانساریان» فیلمساز شناخته سینمای کوتاه ایران که پیش از این با فیلم‌ کوتاه «سایه‌فیل» مورد تقدیر تحسین قرار گرفته است، بیشتر از اینکه یک فیلم معمولی به تهیه‌کنندگی «رسول صدرعاملی» از لیست فیلم اولی‌های جشنواره و بدنه سینمای جدی امسال باشد، فیلم شخصی ِ «آرمان خوانساریان» است؛ فیلم ِ زیست ِ واقعی تجربیات نوستالوژیک و کشف گذشته‌ای که از دست رفته و حالا فرصت جبران و مرور لحظات آن فراهم شده است.

به نظر می‌رسد «جنگل پرتقال» جزء آن دسته از آثاری قرار می‌گیرد که هم به دنبال به چالش کشیدن یک مضمون بینامتنی در لایه دوم قصه ساده و خطی یک فیلم معمولی هستند، و هم به شکل خلاقانه‌ای بدون اینکه به میدان شعارزدگی وارد شوند، مخاطب را به تجربه یک تحول جدی دعوت می‌کنند؛ برای سوار شدن بر پاترول و دل زدن به جاده‌های کوهستانی قبلاً فرصت آن از دست رفته است!

فیلم، به شکلی صمیمی و بدون فاصله با مخاطب، از تجربه‌های زیستی و نوستالوژی‌های فیلمسازش برآمده است و جمع دانش‌آموختگان تئاتر و ادبیات نمایشی دانشگاهی در یکی از شهرهای شمالی را یک جمع مشابه با جمع‌های دیگر محور قصه‌اش می‌گیرد و تلاش می‌کند، درام عاشقانه‌ای را در بستری از تصاویر یک جغرافیای جذاب و نوستالوژیک با آن طبیعت جذاب خاص خودش روایت کند.

«آرمان خوانساریان» در «جنگل پرتقال» به دنبال خلق لحظه‌های عاطفی ملتهب و گره‌های دارای تعلیق‌ نیست، چراکه شخصیت‌پردازی در فیلمنامه و بازی بازیگران کاملاً در خدمت تعادل و رضایت نسبی مخاطب قرار گرفته است.

فیلم، بدون اینکه ادعای پرداختن به دیدگاه‌های فمنیستی و جنبش‌هایی نظیر «می‌تو»، در روایت رنج‌ها و دردهای زنان آسیب‌دیده جامعه از غفلت مردان را داشته باشد، در یک روایتی درست، خلاقانه و صمیمی، اوج آسیب روحی یک انسان به انسان را به تصویر کشیده است و خودروی مچاله‌شده و پنهان‌شده در لابلای باغ شبیه به جنگل نوستالوژیک پرتقال را نماد این درد و تألمات روحی چه بسا ویرانگرتر از یک تعرض جسمی به کاراکتر قصه قرار داده است.

ماجرای پخش شدن متن‌ها و صوت‌های «مریم» (با بازی درست سارا بهرامی) در خوابگاه پسرانه در دوران دانشجویی، حتی اگر یک ایده مشابه و برگرفته از فیلم «زن جوان بشارت دهنده» به کارگردانی «امرالد فنل» محصول ۲۰۲۰ هم باشد، اقتباسی درست برای یک تلنگر اخلاقی دوسویه و حفظ حریم طرفین روابط است؛ و چه بسیار احساساتی که حراج مردان مدعی و خودبین همچون «سهراب» (با بازی باورپذیر میرسعید مولویان) شده است و تمام زندگی و مسیر آینده‌ طرف مغبون رابطه، تحت تأثیر اقدام اشتباه قرار گرفته است.

«جنگل پرتقال» فقط به دنبال یادآوری یک عشق قدیمی و البته فراموشی آگاهانه یا ناآگاهانه از جنس فراموشی مریم و مریم‌های جامعه که خودشان را به فراموشی زده‌اند نیست؛ فیلمساز تلاش می‌کند در یک شخصیت‌پردازی درست و فیلمنامه‌ای مستحکم، ضمن خلق موقعیت‌های همچون دریای پنهان شده از پشت پنجره، لباس تعویض شده در مهمانی شبانه و…، مخاطب را برای خودباوری سهراب در سکانس پایانی و اقدام به برداشتن موانع سنگی از مقابل راه رسیدن و راه رفتن، آماده کند و قصه‌ ساده و خطی‌اش را در یک سفر مکان و بازگشت به گذشته زمان پیش ببرد. صحنه‌ای که در انتهای فیلم، به مخاطب یادآوری می‌کند در مسیر برخورد با مانع نباید عقب نشست و راه را تغییر داد، که باید تلاش کرد موانع را از سر راه برداشت و کارهای ناتمام گذشته را به پایان رساند.

مروری بر فیلم‌های جشنواره فجر در قم/ در حسرت میزانسن‌های خلق نشده!

—————

چرا گریه نمی‌کنی؟ (**)

کارگردان: علیرضا معتمدی / تهیه کننده: سیدرضا محقق / بازیگران: علیرضا معتمدی، فرشته حسینی، باران کوثری، هانیه توسلی، علی مصفا، مانی حقیقی، لیندا کیانی.

«چرا گریه نمی‌کنی؟» به عنوان دومین فیلم بلند «علیرضا معتمدی» بعد از فیلم «رضا» که در اکران هنر و تجربه سال ۱۳۹۷ مورد استقبال گرفت، یک فیلم متفاوت و خاص در بین مجموعه آثار جشنواره چهل‌ویکم است؛ فیلم چه از منظر مضمون و چه از جنبه فرم روایی، با نقاط قوت و ضعف خاص خودش به سمت نمونه‌های غیرمتداول و غیرمرسوم تولیدات این سال‌های سینمای ایران می‌رود.

«چرا گریه نمی‌کنی؟» در مسیر ارائه نشانه‌های یک موقعیت شبه‌فانتزی در ساختار فیلمنامه و روایت خود، تلاش می‌کند مثلاً هم فلسفی و عرفانی باشد و هم خودش را به عنوان یک کمدی سیاه دارای جاذبه‌های روایی معرفی کند؛ هرچند تلاش نمادین فیلمساز برای خودشناسی کاراکتر فیلم از برهنگی سکانس ابتدایی تا ماجرای مواجهه با همزاد شتربان در سکانس کویر مرکزی ایران، به واسطه اجراهای ضعیف موقعیت‌ها، دیالوگ‌ها و شخصیت‌ها، در حد یک ایده جذاب اولیه باقی می‌ماند و چالش تعامل هیولای درون کاراکتر با اطرافیان و خویشاوندان، به عمقی که مورد نیاز قصه است پیش نمی‌رود و ادعای خلق مضامین بینامتنی در مضمون فیلم، کمی شلخته و مضحک از کار در آمده است.

«چرا گریه نمی‌کنی؟» به روایت گذشته زندگی علی شهناز (با بازی علیرضا معتمدی) می‌پردازد که در یأس و ناامیدی توان گریه کردن را از دست داده و برهنه در کویری از یک تنهایی ناتمام، به مقصد ناکجاآباد پوچی می‌رود؛ فیلمساز در سکانس پایانی که علی به سراغ معشوقه‌اش (با بازی فرشته حسینی) می‌رود، انتخاب شروع جدید را پاسخ سؤال خود به سه راه حل «خودکشی»، «دیوانگی» و «اعتیاد» برای این پوچی که قبلاً ارائه کرده بود می‌داند. گرچه شاید شروع و پایان فیلم کمی بیشتر از آنچه که باید باشد، برای مخاطب تصنعی و غیرقابل باور به نظر می‌رسد.

مروری بر فیلم‌های جشنواره فجر در قم/ در حسرت میزانسن‌های خلق نشده!

—————

هفت بهار نارنج (*****)

کارگردان: فرشاد گل‌سفیدی / تهیه‌کننده: محمد کمالی‌پور / بازیگران: علی نصیریان، لادن مستوفی، سارا رسول‌زاده، فرهاد آئیش.

«هفت بهار نارنج» نخستین فیلم سینمایی کارنامه فرشاد گل‌سفیدی، فیلمبردار جوان و کارنامه‌دار سینما و تلویزیون است که حالا در سن چهل سالگی و بعد از حضور در بیش از چهل پروژه سینمایی و تلویزیونی از جمله «رسوایی»، «زندانی‌ها»، «معراجی‌ها»، «اخراجی‌ها»، و سریال‌های تلویزیونی «گاندو» و «پایتخت»، به سراغ قاب‌بندی و به تصویر کشیدن فیلمنامه‌ای از احمد رفیع‌زاده رفته است که دغدغه‌های انسانی را محور قصه‌ عاشقانه و ادبی خود قرار می‌دهد.

«هفت بهارنارنج» قصد دارد در فرمی خلاقانه از روایت غیرخطی داستان پیچیده‌اش، با نمایش عشق بی‌پایان شمس (با بازی علی نصیریان) به طلعت (با بازی لادن مستوفی)، مخاطب را در تحلیل حضور دوپهلوی پرستار خانه (با بازی سارا رسول‌زاده)، در نیمه ابتدایی فیلم درگیر یک داستان عاشقانه و موقعیتی دراماتیک کند، به‌طوری‌ که بعد از بیان ماجرای چالش زندگی نباتی و بیماری فراموشی در نیمه دوم فیلم، رمانس عاشقانه خود را روایت کرده و قصه جدیدی را شروع کرده باشد.

فیلم، داستان زندگی معلم بازنشسته ادبیات است که با علائمی شبیه به بیماری دمانس (زوال عقلی)، هر روز صبح پس از بیداری، وضعیت کما و زندگی نباتی همسرش را فراموش می‌کند اما به دلیل عشق اساطیری‌اش، حاضر به جدا کردن دستگاه‌های پزشکی متصل به او در اتاق خواب نیست و به از دست دادن رسمی معشوقه‌اش رضایت نمی‌دهد. در واقع فیلمساز با این تمهید خلاقانه تلاش می‌کند، در روایتی آرام و روندی ملایم، مخاطب را بدون اطلاع از رخدادهای گذشته برای یک پایان تراژیک آماده کند!

«هفت بهار نارنج» قصه دراماتیک هفت سال انتظار و هفتاد سال خاطره از یک عشق نورانی و اساطیری از جانب شمس وفادار است. فیلمساز به سراغ قصه‌ای با شخصیت‌های اندک و ریتمی آرام رفته و تلاش کرده تا رخوت حاکم بر زندگی قهرمان خود را به تصویر بکشد. در این رابطه هم گاه ظرافت‌هایی به خرج داده و روی موضوعاتی مانور داده که نشان از شکافی بزرگ بین نسل‌های مختلف دارد؛ از علاقه شمس به حل کردن جدول مجلات گرفته تا نمای کلوزآپ رادیوی ترانزیستوری قدیمی در شروع فیلم و دستی که موج‌های فرکانس آن را حرکت می‌دهد و مخاطب را به زمان‌های مختلف می‌برد.

«هفت بهار نارنج» با ایده‌ای جذاب، یک قصه تراژیک را با فراز و فرود درست و جانمایی صحیح نقطه عطف در داستان چالش برانگیزش روایت می‌کند. فیلمنامه پی‌رنگی محکم دارد و از یک ریتم روان برخوردار است. زاویه و اندازه قاب‌‌‌بندی‌های فیلم قابل قبول هستند و کارگردان به خوبی می‌داند چه قابی را ببندد و دوربین را کجا بکارد. فیلم، در یک انتخاب درست از نعمت بازی استاد علی نصیریان، با بیانی قدرتمند، میمیک منعطف، کلامی روان و سرشار از احساس برخوردار است و کاراکتری عجیب را به تصویر می‌کشد؛ کاراکتری که برای اثبات وفاداری و عشق خود، همه رنج‌ها را تحمل می‌کند و گاهی حتی، برای فرار از طعنه‌ها و مزاحمت‌های جهان پیرامون، به فراموشی پناه می‌برد و می‌گوید: «فراموشی سرآغاز سعادت آدمی است!»

مروری بر فیلم‌های جشنواره فجر در قم/ در حسرت میزانسن‌های خلق نشده!

—————

در آغوش درخت (***)

کارگردان: بابک لطفی خواجه‌پاشا / تهیه‌کننده: محمدرضا مصباح / بازیگران: جواد قامتی، مارال بنی‌آدم، روح‌الله زمانی، رایان لطفی، اهورا لطفی.

«در آغوش درخت» به عنوان نخستین تجربه کارگردانی فیلم بلند سینمایی در کارنامه بابک لطفی خواجه‌پاشا، بازیگر و فیلمساز آذری‌زبان سینمای ایران است که پیش از این او را به عنوان دستیار کارگردان مجید مجیدی در پروژه سینمایی «محمد(ص)» و همچنین بازیگر نقش افسر پلیس در فیلم سینمایی «قصر شیرین» به کارگردانی رضا میرکریمی می‌شناختیم. خواجه‌پاشا که پس از ساخت چند سریال برای شبکه استانی آذربایجان‌غربی حالا برای کارگردانی فیلم اولش با محمدرضا مصباح تهیه‌کننده فیلم‌های ماندگار درخشان «پوست» ساخته بهرام و بهمن ارک و «سینما شهرقصه» ساخته کیوان علیمحمدی همکاری می‌کند، به سراغ یک قصه ساده انسانی و پرداختی لطیف و شاعرانه رفته است.

«در آغوش درخت» تلاش می‌کند قصه انسانی خود را در قالب یک درام خانوادگی و در حال و هوای بومی و فضای غیرآپارتمانی خلق کند، و ضمن اینکه از ساختار و مؤلفه‌های روایی شبه تله‌فیلم دور بماند، به دنبال فراهم کردن انتقال یک پیام اخلاقی و انسانی است؛ فیلم با روایت چالش به وجود آمده در زندگی مشترک و دوازده سالۀ کیمیا (با بازی مارال بنی‌آدم) و فرید (با بازی جواد قامتی) به دنبال بیان ریشه اصلی مشکل رابطه بین‌فردی کیمیا و فرید و آدم‌های جامعه کنونی است. فیلم سرشار از پلان‌ها و سکانس‌های جذاب و تماشایی است و تلاش می‌کند با بهره‌گیری از اتمسفر غالب در فیلم، به خلق خرده پی‌رنگ‌هایی که رویکرد اخلاقی و انسانی دارند بپردازد.

«در آغوش درخت» تلاش می‌کند به تبیین مبانی مربوط به مفهوم خانواده بپردازد و در توضیح مفاهیم اخلاقی و انسانی، مخاطب را در شیوه رویارویی عاطفی با مهر و خشم رویدادهای و اتفاقات در یک فضاسازی بومی و صمیمی مواجه سازد.

فیلمساز در مسیر گفتمان خود را برای درک دقیق مخاطب از موقعیت و چالش پیش آمده و ایجاد انگیزه در جهت تحلیل و اندیشیدن در هدف نهایی و انتقال پیام مورد نظر، مخاطب را با یک چالش نمادین و یک فوبیای دوری روبه‌رو می‌سازد و در سکانس اعتراف کیمیا هنگام عبور کردن از تابلوی کنار جاده، از یک کابوس وحشتناک و یک چالش درون افکار کیمیا عبور می‌کند و از یک شکاف عمیق بین کاراکتر مادر مستقل اما نگران، و پدر قدرتمند اما ناتوان در حفظ یک رابطه مشترک حکایت می‌کند.

مروری بر فیلم‌های جشنواره فجر در قم/ در حسرت میزانسن‌های خلق نشده!

—————

یادگار جنوب (**)

کارگردان: پدرام پورامیری، حسین امیری‌دوماری / تهیه‌کننده: مجتبی رشوند / بازیگران: وحید رهبانی، الناز شاکردوست، سحر دولتشاهی، صابر ابر، پژمان جمشیدی.

«یادگار جنوب» گرچه دومین تجربه مشترک پدرام پورامیری و حسین امیری‌دوماری بعد از کارگردانی فیلم سینمایی «جان‌دار» (۱۳۹۷) است، اما شاید مهم‌تر از کارگردانی مشترک، از این جنبه بی‌اهمیت نباشد که این فیلم یازدهمین تجربه فیلمنامه‌نویسی مشترک این دو سینماگر جوان کرمانی، بعد از نویسندگی پروژه‌های مطرحی همچون «ما همه با هم هستیم» (۱۳۹۷)،  «شنای پروانه» (۱۳۹۸)، سریال شبکه نمایش خانگی «یاغی» (۱۴۰۰) به شمار می‌رود.

پدرام پورامیری و حسین امیری‌دوماری، در دومین تجربه نویسندگی و کارگردانی‌ مشترک‌شان در قالب فیلم بلند سینمایی، پس از مجموعه فیلم‌های کوتاه موفقی همچون نسبت خونی (۱۳۹۵)، به سراغ روایت قصه‌ای چندلایه، پرتعلیق و غیرخطی رفته‌اند. «یاگار جنوب» که در عنوان غیرفارسی آن «به نام عشق» ترجمه و منتشر شده است، به غایت ِ یک نگاه خلاقانه، مخاطب خود را به لزوم عبور انسان از گذشته، رهایی و زیستن در لحظه اکنون و امید به آینده فرا می‌خواند.

فیلم، در یک داستان پرهیجان و نزدیک به مولفه‌های یک تریلر عاشقانه، قصه مردی عاشق‌پیشه و دلباخته را محور قرار می‌دهد که پس از درگذشت معشوقه‌اش، تمام تلاش خود را برای زنده نگه‌داشتن نام و یاد او و بازگشت به زندگی خیالی با همسر ازدست‌رفته‌اش به کار می‌گیرد.

فیلمنامه در بستری از یک روایت غیرخطی و مجموعه‌ای از موقعیت‌ها و چالش‌های غیرقابل پیش‌بینی، برش‌هایی از زندگی کاراکترش را همانند تکه‌های پازل در کنار یکدیگر می‌چیند و با به چالش کشیدن مخاطب در عمق میدان بی‌انتهایی از تصاویر و لوکیشن‌های مجلل، او را با فیلمی پرکاراکتر ‌مواجه می‌سازد؛ اما هر آنچه پیش روی مخاطب است گره‌های داستانی و تعلیق و جذابیت دراماتیک در فیلمنامه است و البته فقدان خلاقیت در کارگردانی و خلق میزانسن که اجراهای غیرقابل باور استارهای پر سر و صدای فیلم را همراهی می‌کنند! در واقع می‌توان ادعا کرد در «یادگار جنوب» ایده و فیلمنامه، به اجرا و کارگردانی یک برتری گل‌درشت دارند!

«یادگار جنوب» از ایده‌ای جسورانه، فیلمنامه‌ای خلاقانه و روایتی اعجاب‌آور و جنون‌آمیز برخوردار است. فیلم، به دنبال خلق یک روایت عجیب از یک عشق جنون‌آمیز است که هر لحظه و به دنبال تعلیق‌های دنباله‌دار روایت غیرخطی، زمینه یک حادثه را در فیلم فراهم می‌کند.

گرچه فیلمسازان تحلیل و درک درستی از فضای باورپذیر مرتبط با گروه مافیایی و موضوع ظاهری‌اش ارائه نمی‌کنند و این منظر ناتوان هستند، اما مجموعه فرم روایی فیلم و دستاوردهای فنی، قاب و نور، جهانِ بصری فیلم را برای مخاطب به یاد ماندنی کرده است.

مروری بر فیلم‌های جشنواره فجر در قم/ در حسرت میزانسن‌های خلق نشده!

—————

سرهنگ ثریا (**)

کارگردان: لیلی عاج / تهیه کننده: جلیل شعبانی / بازیگران: ژاله‌ صامتی، وحید آقاپور، حمیدرضا محمدی، دیبا زاهدی، شهروز آقاپور.

«سرهنگ‌ ثریا» به عنوان اولین تجربه لیلی‌عاج در کارگردانی فیلم بلند سینمایی است که با حمایت سازمان هنری رسانه‌ای اوج تولید شده و به قصه‌ای جذاب و متأثرکننده درباره فعالیت‌های روانی گروهک‌های منافقین و کمپ‌های اختصاصی‌ استقرار مجاهدین خلق در خاک کشور عراق ‌می‌پردازد.

موقعیت و سوژه اولیه فیلم و روایت چشم‌انتظاری خانواده‌های مظلومی که به غایت ِ استیصال‌ و استقامت، پشت اردوگاه «اشرف» صف کشیده‌اند و با بلندگوی حسرت و احساس فرزندان‌ خود را برای بازگشت صدا می‌زنند و دعوت می‌کنند، آن‌قدر جذاب و عاطفی هست که به تنهایی و بدون هیچ خرده روایت‌ دیگری بخواهد و بتواند مخاطب را برای تماشا به سینما بیاورد، اما از این مرحله ایده به بعد و در مواجهه مخاطب با کلیت یک اثر هنری و دراماتیک با گره‌ها و تعلیق‌های مورد انتظار این قصه، نخستین تجربه لیلی عاج در مقام کارگردان، حرف‌ زیادی برای گفتن ندارد! به طوریکه مرحله اجرا و چیدمان میزانسن در «سرهنگ ثریا» به شکلی پیش رفته است که فیلم، در ایده‌ آشنا و قبلا شنیده‌ شده‌اش باقی می‌ماند و با وجود بودجه عجیب و غریب تولید، در مرحله اجرای قصه از یک درنگ دراماتیک فراتر نرفته است.

«سرهنگ‌ ثریا» در شروع و پایان و خلق موقعیت‌های دراماتیک روایی موفق است اما با فقدان قصه و ضعف در طراحی تعلیق‌ و گره‌هایی از جنس موقعیت فیلم، نه خبری از التهاب‌های نفس‌گیر از جنس شخصیت و مضمون است، و نه فراز و فرود قصه‌پردازی هم‌راستا با سوژه! شاید تنها عنصری که بیشترین کارکرد را در پرداخت داستان انجام داده، دوربین فیلمساز است که از محل اقامت خانواده‌های چشم‌انتظار تا ورودی اردوگاه اشرف و آمد است، و به خوبی به خدمت خلق جغرافیا و موقعیت در آمده است.

نگاهی به فیلم‌های روز هفتم جشنواره فیلم فجر در قم مروری بر فیلم‌های جشنواره فجر در قم/ در حسرت میزانسن‌های خلق نشده!

—————

کاپیتان (-)

کارگردان: محمد حمزه‌ای / تهیه‌کننده: سیدصابر امامی / نویسنده: امیرمحمد عبدی / بازیگران: پژمان بازغی، پانته‌آ پناهی‌ها، امیرحسین بیات.

فیلم سینمایی «کاپیتان» به عنوان دومین ساخته محمد حمزه‌ای، یک فیلم شریف و دارای موضوعی محترم است که تلاش می‌کند یک تصویر متفاوت و دورنمایی امیدوارکننده از زندگی کودکان تحت درمان بیماری سرطان ارائه کند. تصویری که اشک و لبخند را توأمان بر لبان مخاطب می‌نشاند. موضوعی تأثیرگذار که با داستانی ساده اما پرامید و روشن به مخاطب بگوید سرطان پایان زندگی نیست، پایان زندگی در واقع از دست دادن امید است. محمد حمزه‌ای در دومین تجربه فیلم بلند خود، آگاهانه به جای ترسیم فضایی تلخ و زجرآور، موقعیتی شاد و کودکانه را برای امید و عشق ترسیم کرده است.

محمد حمزه‌ای که فعالیت سینمایی را با برنامه‌ریزی و دستیار کارگردانی شروع کرده و حضور در ده‌ها فیلم و سریال را در کارنامه دارد، حالا در فیلم دوم خود به نام «کاپیتان» گرچه بیشتر از سینما به سمت دستیابی به مؤلفه‌های یک تله‌فیلم امیدبخش رفته است، اما پرداختن به روزهای خوب و قصه شادی و امید را به داستان تلخ و لحظات تاریک زندگی پدران و مادران رنجوری که نظاره‌گر زیست غم‌بار کودکانشان و درگیری با بیماری سرطان هستند، ترجیح می‌دهد. البته این مسیر تا جایی پیش می‌رود که مخاطب دیگر قادر نیست این حجم از امید و نور و روشنایی را در بخش آنکولوژی بیمارستان کودکان و فضای واقعی حاکم بر بخش قرنطینه آن را باور کند و احساس می‌کند در حال بازی خوردن است!

عیسی رضایی پسر یازده ساله (با بازی امیرحسین بیات) که در بخش بیماری‌های خاص بیمارستان کودکان تحت درمان است، عاشق بازی فوتبال است و با دعوت کریم باقری بازیکن تیم ملی فوتبال ایران قرار است به تماشای بازی تیم محبوبش برود، اما ورود دخترکی به نام پروانه (با بازی ارغوان شعبانی) و فهمیدن علاقه‌اش به دریا، یک مسیر جدید از خوشحالی و امید را در زندگی عیسی بوجود می‌آورد. در این میان پدر عیسی (با بازی پژمان بازغی)، نقش بسزایی در زندگی و سیر شیمی‌درمانی عیسی ایفا می‌کند.

کاپیتان در برخی سکانس‌ها، فراتر از کلیشه‌های متداول آثار سطحی تلویزیون عمل می‌کند و در برخی پرداخت شخصیت‌ها و موقعیت‌ها، بیشتر غیرقابل باور و اغراق است. این پرداخت غیرسینمایی تا حدی پیش می‌رود که مخاطب حین تماشای فیلم احساس می‌کند با یک اثر تلویزیونی جشنواره کودک مواجه است تا یک اثر بخش مسابقه سودای سیمرغ فستیوال فیلم فجر! و از این منظر «کاپیتان» دستاورد چندانی در کارنامه کارگردانش محسوب نمی‌شود.

مروری بر فیلم‌های جشنواره فجر در قم/ در حسرت میزانسن‌های خلق نشده!

—————

عطرآلود (-)

نویسنده و کارگردان: هادی مقدم‌دوست / تهیه کننده: یوسف منصوری / بازیگران: مصطفی زمانی، هدی زین‌العابدین، کوروش تهامی، همایون ارشادی.

«عطر‌‌آلود» چهارمین تجربه کارگردانی فیلم بلند سینمایی برای هادی مقدم‌دوست است که تقریباً تمام عناصر آشنای یک ملودرام ایرانی را با خود دارد. مقدم‌دوست که سابقه نگارش فیلمنامه‌های درخشانی در همکاری مشترک با حمید نعمت‌الله در برخی آثار سینمایی و همچنین سریال ستایش‌شده «وضعیت سفید» دارد، حالا در «عطرآلود» یک فرم روایی جدید را برای روایت برخی مضامین اخلاقی و انسانی مورد علاقه همیشگی‌اش انتخاب کرده است.

ساختار و حجم خرده‌روایت‌های فیلم «عطر آلود» بیشتر از اینکه یک فیلم سینمایی باشد، یک مینی‌سریال ملودرام و جذاب است و این موضوع کمی مخاطب را در همذات‌پنداری مطلوب با شخصیت‌های فیلم دچار مشکل می‌کند. همچنین ابهام شناسنامه برخی شخصیت‌ها که تنها در جغرافیای داستان رها شده‌اند، فاصله فیلم را از یک اثر قابل قبول برای کارنامه این فیلمنامه‌نویس سینمای ایران دور می‌کند.

فیلم ایده جذاب و موضوعی قابل تحسین، اما داستان و پرداخت و اجرایی خسته‌کننده دارد! به نظر می‌رسد به خاطر فضای روحی و معنوی مد نظر مشاوران کارگردان، فیلم با یک چالش بزرگ در منطق داستان مواجه است و این چالش، با فاصله گرفتن از فضای درونی آدم‌ها در برخی سکانس‌های فیلم کاهش پیدا می‌کند.

در «عطرآلود»، موسیقی فیلم بیشتر از اینکه فقط یک عنصر شنیداری باشد، یک نقش روایی در پرداخت شخصیت‌ها و موقعیت‌ها پیدا کرده است، به اندازه‌ای که ملودی‌های مسعود سخاوت‌دوست تلاش می‌کنند در دنیای فکری و درونیات علی رزاقی (با بازی مصطفی زمانی)، انتقال لطافت و احساسات وی را به سرودی شنیدنی تبدیل کند که شکلی از استشمام عطر دست‌ساز او در دنیای فیلم است.

فیلمساز با موتیف تکرارشونده و خلاقانۀ سلفی گرفتن با دوربین، در بستری از تحمیل رگه‌های واقعیت بیرونی، به درونیات و زندگی عاشقانه و رویایی علی و همسر جوانش عاطفه (با بازی هدی زین‌العابدین) وارد می‌شود و به سراغ روایت دلایل سخت‌شدن زندگی‌شان می‌رود؛ اینکه علی مبتلا به سرطان ریه، حالا مجبور عطر بسازد و استشمام کند و همچنین خودش و هنر عطرسازی‌اش را برای صاحبان سرمایه اثبات کند و یا اینکه برای هزینه‌های درمانی مجبور است، دست به تخلف تکراری و کیف‌بَری طلای مشکوک بزند!

این‌ها اگرچه در لایه‌های داستان فیلم قرار دارند، اما ایده محرک اتفاقات ناب قصه آقای قصه‌نویس هستند! اما برخی ابهامات و تناقضات در یک چنین تحول غیرقابل باوری در زندگی قهرمان ِ آلوده به عطر در پایان‌بندی و تبدیل یک‌باره این همه تلخی افراطی به مجموعه‌ای از رایحه‌های نورانی و امیدوارکننده در مقایسه با جهان مزخرفی که خود فیلم خلق می‌کند، عنوان و توصیف مشابهی جز افتادن فیلمساز در ورطه «شعارزدگی» ندارد.

نگاهی به برنامه روز نخست جشنواره فیلم فجر در قم/ از «عطر آلود» مقدم‌دوست تا «روایت ناتمام سیما» مروری بر فیلم‌های جشنواره فجر در قم/ در حسرت میزانسن‌های خلق نشده!

نوشته های مشابه
اعلام جزئیات مراسم تحویل سال در حرم و مسجد جمکران
«تگرگ» روی میز تدوین رفت
نرخ جدید پارکینگ‌های عمومی شهر قم اعلام شد
طراحی میدان سپاه قم به کجا رسید؟
مجتمع آب درمانی در قم به‌زودی افتتاح می‌شود
اتمام پروژه احداث کمربندی بلوار خداکرم تا شهریور سال آینده
ثبت دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در پایگاه منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.