نقدی بر پنجاه سالگی سازمان انتقال خون ایران/ گام‌های بزرگ در سایه نارضایتی کارکنان 09 مرداد 1403

یادداشت
نقدی بر پنجاه سالگی سازمان انتقال خون ایران/ گام‌های بزرگ در سایه نارضایتی کارکنان

همزمان با پنجاهمین سالگرد تأسیس سازمان انتقال خون ایران باید نگاهی دقیق‌تر به دستاوردها و چالش‌های این نهاد داشت؛ با وجود تلاش‌های گسترده در جهت تأمین خون و فرآورده‌های خونی سالم، متأسفانه کارکنان این سازمان روز به روز با مشکلات بیشتری مواجه شده‌اند.

یادداشت - صفحه ۴ از ۹ - پایگاه خبری شهر بیست
خلأ قانونی در مبارزه با مفسدان اقتصادی 07 تیر 1401
یادداشت/ مرتضی نجفی قدسی

خلأ قانونی در مبارزه با مفسدان اقتصادی

مرتضی نجفی قدسی از فعالان رسانه‌ای در یادداشتی با انتقاد از خلأ قانونی در مبارزه با مفسدان اقتصادی، نوشت: «مادامی که قانون‌گذار دایره جرم را دقیق مشخص نکند و در نتیجه مجازات هم نامعلوم باشد، مفسدان اقتصادی هم به اختلاس‌ها و دزدی‌های خود ادامه می‌دهند.»

عشق جانم، امام زمانم و وظیفه ما! 08 خرداد 1401
یادداشت/ مرتضی نجفی قدسی

عشق جانم، امام زمانم و وظیفه ما!

مرتضی نجفی قدسی از فعالان رسانه‌ای در یادداشتی به تحلیل استقبال از سرود «سلام فرمانده» پرداخت و نوشت: «مردم عزیز ما همواره سعی کرده‌اند به خون شهدای‌شان وفادار باشند و این وفاداری و تأدب آن‌ها به اهل‌بیت(ع) و شهدای عزیزی چون حاج قاسم سلیمانی نباید مورد سوءاستفاده کسانی شود که وظیفه‌شان مبارزه جدی و بی‌امان با بی‌عدالتی‌ها و رانت‌خواری‌هاست!»

خطر گرانی و کاهش ارزش پول ملی 24 اردیبهشت 1401
یادداشت/ مرتضی نجفی قدسی

خطر گرانی و کاهش ارزش پول ملی

مرتضی نجفی قدسی از فعالان رسانه‌ای در یادداشتی به تبیین خطرات کاهش ارزش پول ملی پرداخت و نوشت: چاپ پول بدون پشتوانه جهت جبران کسری بودجه توسط دولت‌ها یکی از دلایل اصلی کاهش ارزش پول ملی است، پولی که توسط بانک مرکزی چاپ می‏‌شود در حقیقت برداشتن آن پول از جیب همه مردم ایران است.

اتمام حجت با خودروسازان!‌ 30 فروردین 1401
یادداشت/ مرتضی نجفی قدسی

اتمام حجت با خودروسازان!‌

مرتضی نجفی قدسی از فعالان رسانه‌ای در یادداشتی با انتقاد از خودروسازان داخلی و بی‌مسئولیتی نسبت‌به جان هزاران ایرانی، نوشت: سالانه حداقل ۲۰ تا ۳۰ هزار نفر در تصادفات رانندگی کشته می‌شوند در حالی که کل شهدای جنگ تاکنون حدود ۲۲۰ هزار نفر است و حال آنکه تاکنون بیش از یک میلیون کشته در تصادفات معادل پنج برابر جنگ تلفات داده‌ایم.

در سایه‌سار سرو سهی 17 فروردین 1401
یادداشت

در سایه‌سار سرو سهی

استاد ابوالفضل طریقه‌دار نویسنده و مدرس ویراستاری در یادداشتی به مناسبت دومین سالروز درگذشت استاد رضا بابایی، نوشت: «بابایی سرو آزاده‌ای بود که وجودش گلستان ادبیات و نواندیشی دینی را گرم و پرطراوت، نگه می‌داشت. او متفکر و نویسنده چیره‌دستی بود که در مسیر روشن‌گری و ترویج «دیانت و عقلانیت» بسیار کوشید.»

حکومت صالحان در زمین 26 اسفند 1400
یادداشت/ مرتضی نجفی قدسی

حکومت صالحان در زمین

مرتضی نجفی قدسی از فعالان رسانه‌ای و قرآنی به مناسبت فرا رسیدن نیمه شعبان و میلاد با سعادت امام زمان(عج)، در یادداشتی به تبیین ویژگی‌های حکومت صالحان و ضرورت احیای حضور مردم در مساجد به عنوان یکی از عوامل زمینه‌ساز ظهور پرداخته است.

راز عمر طولانی آیت الله صافی گلپایگانی 23 بهمن 1400
یادداشت/ مرتضی نجفی قدسی

راز عمر طولانی آیت الله صافی گلپایگانی

مرتضی نجفی قدسی از فعالان رسانه‌ای و قرآنی در یادداشتی به تبیین راز عمر طولانی آیت الله صافی گلپایگانی پرداخت و ماجرای یک‌بار تجربه مرگ این مرجع تقلید و بازگشت مجدد به دنیا را بیان کرد.

عالم حصیرنشین 11 بهمن 1400
یادداشت/ مرتضی نجفی قدسی

عالم حصیرنشین

آیت‌الله شیخ عبدالله نظری خادم‌الشریعه مازندرانی سطح زندگی خود را از تمام مردم ساده‌تر کرده بود به‌طوری که از سال‏‌ها قبل از انقلاب و تا آخر عمر بر روی حصیر زندگی می‏‌کرد.

بازی خودروسازان با جان مردم 06 بهمن 1400
یادداشت/ مرتضی نجفی قدسی

بازی خودروسازان با جان مردم

مرتضی نجفی قدسی از فعالان رسانه‌ای در یادداشتی با انتقاد از انفعال مسئولان نسبت‌به کشتار سالانه ۲۰ هزار نفر در ایران بر اثر تصادفات رانندگی، نوشت: یکی از بی‌عدالتی‏‌هایی که مردم را بدبین و ناراحت کرده، ‌فساد عمیق خودروسازان است که همیشه خودروهای‌شان گران‌تر و بی‌کیفیت‌تر می‏‌شود و با جان مردم بازی می‌کنند.‌

جایگاه معلمی از دیدگاه استاد پرورش 05 دی 1400
یادداشت/ مرتضی نجفی قدسی

جایگاه معلمی از دیدگاه استاد پرورش

مرتضی نجفی قدسی از فعالان قرآنی در یادداشتی به‌مناسبت هشتمین سالگرد درگذشت استاد سید علی اکبر پرورش، نوشت: «استاد پرورش یکی از شخصیت‌های بزرگ و اثرگذار در آموزش و پرورش بود اما وقتی به مقام وزارت رسید، ناراحت بود سر کلاس درس نیست و می‏‌گفت: اگر مرا مخیر بگذارند که وزیر باشم یا یک معلم ساده در مدرسه‏‌ای در ابرقو (یک شهر دورافتاده)، خدا شاهد است که سرسوزنی صندلی وزارت را بر ابرقو درس دادن ترجیح نمی‏‌دهم.»