رند چو حافظ، تند چو سعدی
شهر بیست/ حمیدرضا منتظری منتقد سینما و رسانه: گذشته از همه حاشیهها و بغضها و کینهها و غمها و غصههایی که به واسطه قصۀ گس و تلخ خطای پزشکی ِبه وجود آمده در عمل جراحی آقای کیارستمی و نحوه درمان و پیگیریهای انجام نشده از روند درمان و جنبههای جسمی و به ویژه ابعاد روانی این اتفاق بر ۱۰۰ روز پایانی زندگی آن مرد صبور و آرام به وجود آمد، حالا و بعد از گذشت بیش از ۱۰۰۰ روز از آخرین پرواز چارتر(!) تهران-پاریس با آمبولانس هوایی شرکت فیلمسازی MK2، تهیهکننده فیلم آخر و ناتمام عالیجناب، راحتتر میتوانیم از دلخوری و التهاب و تلاطم سانتیمانتال آن ایام در مواجهه با بیتوجهیها و بیاحترامیها و حتی توهینهای سنتی و صنعتی فاصله بگیریم و صدای آرام باد را دوباره بشنویم؛ که باد ما را با خود خواهد برد…
و حالا شاید فقط و فقط، خواندن و دیدن، برای شنیدن و تماشا کردن ِصدای اوست که ما را قانع میکند زمزمه این شعر ماندگار را به یاد آوریم و به یاد آوریم آن تلنگرها و تلاشهایی که او انجام میداد و میخواست روایتگر تفسیرها و تجربههایش برای بهتر زندگی کردن ما باشد: «هرگز از مرگ نهراسیدهام/ اگرچه دستانش از ابتذال، شکنندهتر بود./ هراس من – باری– همه از مردن در سرزمینی است/ که مزد گورکن/ از آزادی آدمی/ افزون باشد… جستن/ یافتن/ و آنگاه/ به اختیار برگزیدن/ و از خویشتن خویش/ باروئی پی افکندن… اگر مرگ را از این همه ارزشی بیشتر باشد/ حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم!».
عباس کیارستمی فقط یک کارگردان و فیلمساز و اولین برنده ایرانی نخل طلا از جشنواره کن به عنوان معتبرترین جشنواره سینمای جهان نبود؛ او یک آرتیست تمامعیار بود که خود و جهانبینی و آثارش را به جهانی که دل خوشی از حضور او نداشت، تحمیل کرد!
کیارستمی نه فقط در حوزه سینما که مجدانه در قلمروهای وسیع شعر، هایکو، داستان، روایتگری، تفسیر و به ویژه عکاسی در جهان شناخته شده بود و از جایگاه قابل توجهی برخوردار بود.
در اولین قدم مواجهه با آثار او، باید به یاد داشته باشیم که مهم نیست تعبیرهای او از تجربههای هنری را دوست داشته باشیم یا نه و سینمای او سینمای بابِ طبعمان باشد، مهم این است که تلاش را او درک کنیم که با پاره کردن لایههای ضخیمی، قصد داشت تا خود را در جهان خویش روایت کند؛ تلاش شاعرانهای که در مسیر روایت شناخت آدمی در جهان خویش بود، چه در دمیدن روح به درخت در کارگاه درختان و آینهها، چه در نگارش دیالوگهای «طعم گیلاس» و «زیر درختان زیتون»، چه در روایتهای رند و تندش از اشعار حافظ، سعدی، شمس و نیما و… که این تلاش، مهمترین دستآوردش بود.
فعالیتهای سینمایی کیارستمی، در کنار تلاشهای بزرگانی همچون «سهراب شهید ثالث» و «پرویز کیمیاوی» در به اوج رساندن جریان موج نو در سینمای ایران اهمیت قابل توجهی داشت که زمینه ادامه فعالیت را برای نسل بعدی فراهم کرد.
در کارنامه کیارستمی، جوایز و افتخارات متعددی وجود دارد که مهمترین آنان جایزه «روبرتو روسلینی» در سال ۱۹۹۰، جایزه «پیر پائولو پازولینی» برای مجموعه آثار در سال ۱۹۹۵، نشان شوالیه هنر و ادب فرانسه «لژیون دونور» در سال ۱۹۹۶، نشان افتخار پلنگ طلایی جشنواره فیلم لوکارنو در سال ۲۰۰۵، جایزه افتخاری فیلمساز برتر جشنواره فیلم ونیز در سال ۲۰۰۸ و «دکترای افتخاری» از دانشگاه پاریس است و جایزه بزرگ «آکیرا کوروسوا» برای یکعمر فعالیت هنری. او برای فیلمهای «زیر درختان زیتون»، «طعم گیلاس»، «ده»، «کپی برابر اصل» و «مثل یک عاشق» نامزد نخل طلای کن شد.
کیارستمی اگرچه اولین نفری بود که در تاریخ سینمای ایران در جشنواره کن مورد تشویق قرار گرفت و برای فیلم «طعم گیلاس» نشان نخل طلا را به دست آورد، اما مجبور شد نخل را از درب پشتی فرودگاه به خانه ببرد و همواره مقهور سنگ حسادت و طعنه و کنایه بود. روحش شاد و یادش گرامی.
- نویسنده : حمیدرضا منتظری
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در پایگاه منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
Saturday, 23 November , 2024