هیاهوی بسیار برای همهچیز
شهر بیست/ سرویس فرهنگ و هنر _ علیرضا رحیمی ریسه: پیش از ورود به خود نمایش اندکی بر عنوان آن مکث میکنیم. عنوان اثر ترجمهای تحتاللفظی است از اصطلاحی انگلیسی و به کنایه از توجه بیش از اندازه به موضوعی کم اهمیت. حضور پررنگ دولت وقت انگلستان در آشوبهای سیاسی ایران که در واقع یکی از نقشپوشهای نقابدار و درعینحال با سر و شکلی کلیشهای (یک فرنگی مو بور) است در کنار عنوان این اثر و آنتریکهای مؤثر عنصر انگلیسی در مطبوعات وقت ایران، نگاه خالق اثر را بیشتر عیان میکند. چنانکه قشر روشنفکر و کتابخوان را بازیچۀ دست نشان میدهد. گویی از خود ارادهای ندارد و تردیدهای او در نگاه خالق اثر نمونهای است در انتخاب سمت اشتباه.
از سرسرای سالن نیمهتاریک نمایش که گذشتم گویی در زهدان تاریخ قدم بگذارم و فضای درون سالن مرا به آرامش پیش از طوفان فراخواند. بازیگر نقش اصلی با پیرهن مشکی و یقۀ بالا داده و آماده برای بستن کراوات سرخرنگ خود است. روزنامۀ «باختر امروز» حسین فاطمی وزیر جنجالی دولت مستعجل مصدق در دستان اوست. گاهی تماشاچیان را که یکی یکی وارد سالن میشوند با نیمنگاهی همراهی میکند تا آنها جاهای خود را پیدا کنند گاه در طول صحنه قدمی برمیدارد و اندکی از آن دم احساسات انباشته برای بازی را خرج استقابل از حضار میکند. کمکم نور محو و موسیقی از باند بلندگوها قطع میشود و سکوت سالن را فرا میگیرد. از چهار سوی صحنه چهار بازیگر نقابدار صداهایی خفته در اعماق تاریخ را با ریتمی خوشآهنگ گوش ما را برای شنیدن داستان تیز میکند.
«فنجان در طوفان چای» با نگاهی به وقایع ۲۸ مرداد و سرنگونی دولت مصدق تلاش دارد تا دعوای سیاسی دورهای ملتهب از تاریخ سیاسی کشور را به صحنه بیاورد. کارگردان که خود نویسندگی اثر نیز به عهده دارد هربار که حجم تلخی داستان بر سینۀ مخاطب سنگینی میکند با وارد کردن بازیگر طناز و مسخرهچی در نقش یاقوت (سیاه) «معرکه در معرکه»ای به راه میاندازد تا ضمن آنکه این قرشمال تاریخی را پیش چشم مخاطب خویش بهتر بازنمایی سازد اندکی از تلخی و سنگینی فضا نیز بکاهد و فضا را با شادی تلطیف کند.
کارگردان با سرک کشیدن به اندرونی زندگی خصوصی دکتر یا همان شخصیت مرکزی داستان دلایل اصلی واقعه را نه از خیابان که از درون حیات سیاسی خود بازیگران سیاست میکاود. آنجا که نازایی از دل زندگی خصوصی دکتر در نقش شخصیت مرکزی داستان تبدیل به تمثیلی از عنینی و اختگی بازیگران عرصۀ سیاست آن دوران نیز میشود.
حضور چهار نقشپوش نقابدار، دو زن و دو مرد، گاهی نقاب از چهره برمیگیرند تا در کنار شخصیت مرکزی داستان هریک همچون شخصیتی واقعی قصه را پیش برند و گاه به کمک سیاه در نقش همسرایان، نمایش را با همراهی موسیقی زندۀ در بیرون از صحنۀ مدور تماشاخانه چهارسو آشوب و تلخی درون متن را اندکی بکاهند اگرچه همچنان به تلخی.
متأسفانه کارگردان نتوانسته در میان حضور متواتر موسیقی، بازیها را یکدست نگه دارد چنانکه بازیها بهنظر در وضعیتی بلاتکلیف میان تیپیکال و حسی دست و پا میزنند. دیالوگهای نمایش نیز اگرچه تراشخورده و خوشآهنگاند اما در اغلب موارد چندان دراماتیک نیستند و کمکی به روشنی ماوقع و فهم دقیق مخاطب از اثر نمیکند. متن نمایش گویی با وضعیت پرآشوب حوادث درون قصه ناخواسته مشوش و آشفته شده است.
با رفت و بازگشت مکرر و گاه کسالتبار نور و تغییر غیردراماتیک صحنهها سررشتۀ اصلی قصه گم میشود چنانکه بارها من مخاطب تا به انتهای نمایش از خود پرسیدم کانون قصه در کجاست؟ کاش نویسنده و کارگردان به عنوان دراماتورژ نمایش، فرض را بر این میگذاشت من مخاطب از پسزمینۀ تاریخی قصه بیخبرم و تنها مرا به ارجاعات مبهم و نارس ارجاع نمیداد. کاش صدای شعارهای مرگ بر مصدق بیرون از صحنه را برای مخاطب خود روشنتر نشان میدهد. کاش هیاهوی تاریخ در ذهن نویسنده به همهمۀ گنگ تبدیل نمیشد.
کاش آواز همسرایان طنین یکسانی داشت و گاه در همدیگر اخلال ایجاد نمیکرد و ترانههای بعضاً سیاسی آن دوران در گوشمان زنگ ناخوشایند نمیزد. موسیقی زنده نیز گاه با دخالت آمبیانس بلندگوهای سالن و انتخاب موسیقی پس زده میشد و نمایش را از یکدستی خارج میکرد.
کارگردان تلاش کرده از صحنۀ مدور همچون یک نمایش کهن ایرانی در کنار دکور فقیر و کمفروغ و تعمداً تیره و تاریک برای بیان مقاصد فکری خویش کمک بگیرد که در جاهایی موفق و در جاهای دیگر ناکام به نظر میرسد.
بهطور مثال از صحنههای درخور نمایش میتوان به صحنۀ چایخوری مکرر و در وضعیتی نامتعادل (یک بشکه که پیشتر به عنوان تریبون نطق سیاسی به کار میرفت) اشاره داشت که با اندک تکانی استکان چای واژگون میشد و مابهازای خلاقانهای برای ترسیم وضعیتی ناپایدار است.
در کل به زعم راقم این سطور با اینکه تلاش گروه نمایش بسیار ستودنیست اما از ضعف بزرگ کارگردانی رنج میبرد و امید است با حضور پیدرپی خود در صحنههایی بیشتر و تجربههای بهتر و رفع اشکالات، هرچه بیشتر صحنه را به لرزه درآورند و خاطرات خوشی برای مخاطب خود برجای گذراند.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در پایگاه منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
حسام
تاریخ : ۲۲ - اردیبهشت - ۱۴۰۲
من این نمایش رو دیدم و به نظرم یکی از بهترین نمایش هایی بود که تو قم اجرا رفت. موفقیت هاش هم همین رو ثابت میکنه. فکر میکنم منتقدی که این نوشته نمایش رو درست ندیده.