ماجرای حلالیتطلبیدن شهید چمران!
به گزارش «شهر بیست»، ۳۱ خرداد سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران بهانهای برای مرور خاطرهای از این عارف شهید و بنیانگذار ستاد جنگهای نامنظم است. در بخشی از کتاب «چمران مظلوم بود»، سیده هیام عطفی نقل میکند:
مؤسسه «جبل عامل» در لبنان مخصوص پسرها و «مدینه الزهرا» مخصوص دخترهای یتیم شیعه بود. از چند ساله تا ۱۶ – ۱۷ ساله. مجتمع فرهنگی که هم مدرسه بود و هم خوابگاه. دکتر چمران محبوبیت خاصی در بین آنها داشت.
یک بار با بیسیم خبر دادند که دکتر دارد برای دیدنتان با ماشین به مدینه الزهرا میآید. به محض شنیدن این مطلب، بچه ها و مسئولان مجتمع رفتند و با اسلحه، اتوبانی را که از بیروت به سمت دریا می رفت، بستند.
دکتر که از دور آمد و دید راه بسته است، تعجب کرد و پرسید: «مگه اتفاقی توی مدینه الزهرا افتاده؟ چرا ماشینهای مردم معطل هستند؟» او بلافاصله خود را به افراد مسلح رساند و گفت: «چرا اتوبان رو بستین؟ کی قراره به این جا بیاد؟» وقتی جواب شنید: «به احترام شما اتوبان رو بستیم»، هر دو دستش را بلند کرد و بر سر خود زد و گفت: «وای بر من! وای بر من! اگر مردم حلالمون نکنن چی؟».
بچهها با تعجب پرسیدند: «مگه اشتباهی از ما سر زده؟»، دکتر گفت: «برای همین چند دقیقهای که به خاطر من از عمرشون تلف شده، فردا باید جوابگو باشیم» و بعد دوباره گفت: «وای بر تو مصطفی! باید از تک تکشون حلالیت طلبیم.»
او به سراغ ماشینها رفت. سر خود را از شیشه تک تک ماشینها داخل میکرد و میگفت: «آقا منو حلال کنید، این بچههای منو حلال کنید. نفهمیدن، اشتباه کردن.» راننده یکی از ماشینها، گفت: «دلیل این کار چیه که این همه ما رو معطل کردن؟»؛ دکتر گفت: «فقط بچگی، حلالشون کنین، نفهمیدن، همه ما رو حلال کنین.»
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در پایگاه منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
Monday, 13 January , 2025