«شنای پروانه» در زیر پوست شهر
شهر بیست/ سرویس فرهنگ و هنر _ وجیهه غلامحسینزاده: «زنش چشش بود، به چشش زدم» این شاید به یادماندنیترین دیالوگی باشد که همه مخاطبهای «شنای پروانه» بعد از تماشای فیلم به خاطر خواهند داشت. دیالوگی که در یک جمله، قصه و فیلمنامه را خلاصه میکند.
داستان در جنوب شهر با همه مختصات خاص و منحصر به فردش رقم میخورد. کوچههای تنگ و خیابانهای شلوغ، گندهلاتهایی با ظاهر خشن و خالکوبیهایی که کل بدنشان را گرفته است. قمه کشی و خشونتی که تقریبا در سرتاسر فیلم وجود دارد و برای مخاطب دلهره آفرین است. اینها همه حاصل سالها حضور محمد کارت مستندساز با سابقه در جنوب شهر و تجربه زیست در شرایط زندگی زیرپوست شهر است.
او که اولین تجربه بلند داستانی خود را با «شنای پروانه» آغاز کرده، پیش از این هم تجربه ساخت مستندهای مطرحی همچون «خون مردگی»، «بختک»، «آوانتاژ» و «بچه خور» را در کارنامه دارد که در جشنواره های داخلی و خارجی مورد توجه بوده و حالا در جشنواره فجر و در «شنای پروانه» توانسته، تصویری باورپذیر و واقعی از زندگی پایین شهری و فضای بزهکارانه اعتیاد و لات بازی به مخاطب ارائه دهد.
صندلی های سراسر پرشده سینما تربیت و ونوس و حتی رسیدن به سانس فوق العاده این فیلم به خوبی نشان داد که «شنای پروانه» توانسته توجهها را در جشنواره سیوهشتم فیلم فجر به خود جلب کند. فیلمی که برخلاف ظاهر به شدت خشن و مردانه، زنان و آسیب های مبتلابه آنها را در زیست جنوب شهری به خوبی به تصویر کشید. زنانی که هر یک به نحوی قربانیاند.
*لاتی که قیصر نیست
محمد حسین رضایی، از مستندسازان و فعالان رسانهای معتقد است که «شنای پروانه» فیلمی با مسئله اجتماعی در طبقه پایین شهر است که کارگردان آن، ماجرای واقعی از زندگی لاتهای تهران را در داستانی جذاب روایت میکند.
به گفته این فعال رسانه، «این مردمی که در سال های اخیر در فضای مجازی پیگیر قیصربازی اوباشی همچون وحید مرادی بودند، این بار تماشاگر بخش دیده نشده از زندگی این قشر هستند. برخلاف عمده فیلم های اجتماعی سینمای ایران در «شنای پروانه» خبری از اوباش قهرمان و لات خوب نیست. لات، اوباش و قیصر هست، ولی قهرمان نیست.»
تلخیهای فیلم شبیه ناخنی است که روی تخته سیاه ذهن مخاطب کشیده میشود و او را متأثر میکند. رضایی هم اعتقاد دارد که «فیلم تلخ است اما سیاه نیست. «شنای پروانه» سینمای عامه پسند هست ولی فیلم فارسی نیست چون عاقبت لات بازی را درست روایت میکند».
به اعتقاد رضایی، «شخصیت «حجت» قهرمان داستان، مسئولیت پذیر است، دغدغه اصلاح دارد، ناامید نیست و همه مشکلات را برگردن جبر جغرافیایی نمیاندازد و در دیالوگ پایانی بیان میکند که «سرنوشت هرکسی دست خودشه»».
به اعتقاد این مستندساز، از ویژگیهای دیگر این فیلم، نگاه کارگردان است که تجربه موفقی در حوزه مستند داشته و آگاهی و اشرافیت او به آسیبهای اجتماعی پایین شهر موجب شده صحنه های فیلم برای تماشاگر باور پذیر شود.
*مصلحت اندیشی یا پایانی باورپذیر!
برخلاف رضایی اما محمدتقی رحمتی از دیگر مستندسازان قم، «شنای پروانه» را یک فیلم فارسی که نه، یک فیلم با پایان بیاندازه ایرانی میداند که پایان فیلم رنگ و بوی مصلحت اندیشی گرفته است.
این مستندساز هم اعتقاد دارد که «شنای پروانه» محصول ساخت مستندهایی از محمد کارت در فضای پایین شهری است. فیلمی که نشان میدهد کارگردان آن در لوکیشنهایی حاضر شده که خیلی ها به خودشان اجازه حضور نمی دهند.
رحمتی اما اعتقاد دارد «فیلم روایتگر داستان جدیدی نیست به طوری که داستان برای مخاطب از لحاظ لوکیشنها جدید است اما در کل، داستان یک داستان کلیشه و کپی است. فیلمنامه، شخصیتی را به تصویر میکشد که در موقعیتی حساس و دوراهی اخلاقی گرفتار شده. تصویری که بارها در فیلم های دیگر مشاهده شده است.»
به گفته این مستندساز، «این فیلم برعکس نقصهایش در کارگردانی، تصویربرداری خوبی دارد و ریتم مناسب کار به روند فیلم کمک کرده. علاوه بر این، صداگذاری به خوبی توانسته به انتقال معنای فیلمنامه کمک کند».
رحمتی بر این باور است که «فضای تلخ فیلم بیشتر از گنجایش فیلم شده و جامعهای که از ایران نشان میدهد جامعه مطلوبی نیست و حتی کار در جاهایی، بوی سفارشی بودن هم میدهد.»
*پکیجی میخکوب کننده
برخلاف نگاه نه چندان مثبت رحمتی به فیلم، حمید منتظری «شنای پروانه» را فیلمی میخواند که مخاطب را میخکوب میکند. به طوری که به گفته او، اگر محمد کارت از تعلیقها و جذابیتهای قصه «غیرت، ناموس و انتقام» در طبقه اجتماعی جنوب شهر و موتیفهای داستانی نزدیک به سینمای «مسعود کیمیایی» و فیلم «قیصر» بهره مستقیم نبرده باشد، اما به هرحال بنای روایت ِ درام خود را بر شکل درست و صحیحی از تعلیق و کشمکشهای مرسوم و متداول آن نوع سینما قرار میدهد و قصهاش را طوری پی میگیرد که مخاطب او برای ۱۲۰ دقیقه میخکوب صندلی سینما باقی بماند.
این منتقد سینما و رسانه، فیلم «شنای پروانه» را یک فیلم مهم برای خود به حساب می آورد و می گوید: «این فیلم بیشتر از اینکه به عنوان یکی از آثار بخش مسابقه نگاه نو جشنواره سیوهشتم فیلم فجر برای من اهمیت داشته باشد، به عنوان اولین فیلم بلند سینمایی یک سینماگر جوان دهه شصتی اهمیت دارد که بعد از حدود ۸ فیلم مستند کوتاه و داستانی و بیش از ۲۰ مورد تقدیر و حضور بینالمللی، حالا در سن ۳۳ سالگی توانسته رسول صدرعاملی کارگردان شناختهشده سینمای ایران را قانع کند تا تهیهکننده فیلم اول او باشد».
به اعتقاد منتظری، «محمد کارت در اولین مشق بلند و سینمایی خود از همان سکانس ورودی فیلم نشان داد که ریتم را به خوبی یاد گرفته و میداند در پرداختن به چنین سوژه و داستان ملتهبی چه زمانی نیاز به سکوت هست و چه زمانی باید از ضربآهنگ تند استفاده کند.»
به گفته این منتقد سینما، «فیلم «شنای پروانه»، یک مجموعه کامل از مؤلفههای صحیح دستور زبان سینماست؛ از فیلمبرداری گرفته، بازیها تا صداگذاری. حتی موسیقی متن فیلم نیز جزء معدود موسیقیهای تولیدات اخیر سینمای ایران است که کارکرد درست خود را به همراه دارد و هم فضاسازی میکند، هم افکتهای تاثیرگذاری دارد و هم صرفاً یک عنصر تزئینکننده فیلم نیست».
به اعتقاد منتظری، فیلم «شنای پروانه»، درباره فیلم لو رفته از استخر زنانه و شناکردن پروانه نیست، درباره حضور پروانه و پروانههای جامعه ما و آسیبشناسی تصورات غلط و تعصبات زیر پوست جامعه ماست که همیشه به دنبال گذاشتن سنگ بر روی ننگ هستیم و تمام.»
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در پایگاه منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
Friday, 29 November , 2024