دلم برای شخصیتهای داستانی تنگ میشود/ به مخاطب باج نمیدهم
شهر بیست/ سرویس فرهنگ و هنر _ محمد مهدی عنایتپور: مصطفی مستور از نویسندگان و داستاننویسان مطرح کشور که بسیاری از علاقهمندان به کتاب و کتابخوانی، او را با رمانهای «روی ماه خداوند را ببوس»، «عشق و چیزهای دیگر»، «استخوان خوک و دستهای جذامی» و مجموعه داستانهای «چند روایت معتبر»، «بهترین شکل ممکن»، «حکایت عشقی بیقاف، بیشین، بینقطه»، «عشق روی پیادهرو» و «من دانای کل هستم» به یاد میآورند، عصر روز شنبه ۳۱ فروردینماه در مجموعه «شهر کتاب» قم حضور یافت و با جمع کثیری از علاقهمندان فرهنگ و هنر دیدار کرد.
مستور که در سالهای قبل نیز به قم سفر کرده و خاطرات خوشی از دیدار با علاقهمندان به آثارش در این شهر دارد، گفت: خیلی خوشحالم که در قم هستم و حقیقتاً حس خیلی خوبی دارم، من هر بار به قم می آیم احساس خیلی خوبی پیدا میکنم، نه بخاطر در و دیوار قم بلکه بخاطر آدم هایی که در این شهر زندگی میکنند و من ملاقاتشان میکنم، دیدار با این همه انسان فرهیخته و علاقهمند به هنر و ادبیات و کتاب و داستان، شوق برانگیز است و دیدن این جمعیت و شور خیلی برای من دلپذیر است.
وی در ادامه با اشاره به مجموعه منتشر نشدهاش با عنوان «سمت روشن زندگی»، گفت: این مجموعه درباره مسائل زنان در جامعه است، مجموعه داستانی که تاکنون مجوز انتشار نگرفته و امیدوارم در دولت جدید این اتفاق بیفتد.
این نویسنده افزود: برای مجموعه «سمت روشن زندگی» پنج سال وقت گذاشتم و ۱۳ داستان آن محصول مصاحب و گفتوگو با افراد مختلف است و چهار داستان نیز بر اساس برداشتها و دریافتهای شخصی از مصائب و مشکلات زنان در اجتماع است.
مستور با بیان اینکه نویسندگان احساسات را با منطق ترکیب میکنند، گفت: یک نویسنده در همان لحظهای که تجربه ای را می نویسد، همان لحظه هم به آن فکر میکند و همیشه به علاقهمندان توصیه میکنم درباره مسائلی بنویسید که احساس می کنید شما را به قلمروهای جدید وارد میکند.
وی در ادامه با بیان اینکه زندگی خیلی بزرگ تر از هنر است و ما یک ذره هم نمیتوانیم آن را در آثار خود نمایان کنیم، گفت: ما چگونه میتوانیم احساس یک دختر به پدرش را بازتاب دهیم؟ ما فقط تلاش میکنیم که به آن نزدیک شویم؛ از نگاه من، هنر و نوشتن خیلی حقیر است که بخواهد به این مفاهیم بزرگ نور بتاباند.
این نویسنده مطرح کشور درباره خلق شخصیت آثار داستانی، عنوان کرد: گاهی نویسنده، شخصیتی را خلق میکند که اتفاقاً خیلی بهتر از شخصیتهای واقعی هستند و خیلی جذابترند؛ خیلی از اوقات این حسرت با ماست که چرا یک شخصیت داستانی، واقعی نبوده که به آن زنگ بزنیم و با او صحبت کنیم.
مستور با بیان اینکه گاهی یک نویسنده شخصیت آرمانی و مورد علاقه خود را در داستان خلق میکند، گفت: گاهی شخصیتی را در داستانت خلق میکنی که شیفته مخلوق خودت میشوی، من شخصیتهایی را در داستانهایم خلق کردم که دلم برایشان تنگ میشود مثل نادر فارابی.
وی در بخش دیگری از این نشست با بیان اینکه نخستین داستان او در سال ۱۳۷۱ چاپ شده است، گفت: داستانهای من به صورت پراکنده در مجلات «کیان» چاپ میشد و از نظر من بهترین مجله آن زمان بود. اگرچه در آن دوره مجلات روشنفکری نیز فعال بودند اما دوست داشتم آثارم دستکم در مجلات روشنفکری دینی منتشر شود.
وی در خصوص اینکه عدهای کتاب «روی ماه خداوند را ببوس» را اوج کار او در نویسندگی میدانند، گفت: اوج کار من که نیست، من خیلی از آن اثر فاصله گرفتم و خیلی هم با آن راحت نیستم اما صرفاً برای ایجاد انگیزه در نویسندگان جوان میگویم که نشر مرکز این کتاب را ابتدا رد کرد، بعد با سماجت و اعتراض خواستار بازنگری شدم، در ادامه با چاپ اثر موافقت کردند اما گفتند به جای حق تألیف فقط به تو کتاب میدهیم، این کتاب حتی تا یکی دو سال هم دیده نشد و بعدها مورد توجه قرار گرفت.
مستور در خصوص اینکه تاکنون از او شعر، نمایشنامه، رمان و داستان کوتاه چاپ شده اما شخصاً به کدام از این قالبهای ادبی علاقهمندتر است، گفت: این ایدهها هستند که خود را تحمیل میکنند، گاهی یک ایده میتواند در قالب سه بند شعر باشد، گاهی میتواند در حد سرودن یک ترانه باشد یا در داستان کوتاه و رمان تحقق پیدا کند.
وی با بیان اینکه رماننوشتن خیلی آسانتر از نوشتن یک داستان کوتاه است، اضافه کرد: «ویلیام فاکنر» میگوید همه ما رمان نویسها دلمان میخواست شاعر باشیم، چون شعر خالصترین شکل روایی است و چون نمیتوانیم شعر بگوییم، سراغ نزدیکترین فرم ادبی بعد از شعر یعنی داستان کوتاه میرویم و در نهایت چون ناتوان میشویم رمان مینویسیم.
این داستاننویس در خصوص بازتابهای حضورش در برنامه «اکنون»، گفت: من سجاده نشین باوقاری بودم و یک گوشه زندگی می کردم! این برنامه وجه دیگری از من را نشان داد که ناراضی نیستم اما به نوعی دیوار بین و مخاطبانم را شکست و با وجوه بیشتری از من آشنا کرد، امیدوارم این دوستی ختم بخیر شود چون ممکن است عدهای کارهای من را بخوانند و بعد خوششان نیاید.
مستور تصریح کرد: من مثل گذشته به زندگی خود ادامه میدهم، اگرچه خلوت شخصی خودم را دوست داشتم و امروز کمتر شده اما بعد از مدتی که آدم در تصویر نباشد، فراموش میشود.
وی در خصوص دیدهشدن نویسندگان، گفت: معمولاً نویسندهها چهره و اندام و صدای خوبی ندارند که در عرصههای دیگر خود را به نمایش بگذارند، معمولاً آنچه که نویسنده را با مخاطب پیوند میدهد، فکر و دریافتهای زندگی است و اگر قرار است با چیزی دیده شود، آن حس و کلمات است و تمام سربازان ما نویسندگان برای جنگیدن، کلمات هستند.
این نویسنده در خصوص اینکه آیا انتقادات خود از مسائل اجتماعی را در آثارش بازتاب میدهد، گفت: آثار من آیینه وقایع اجتماعی نیست، نویسنده یک ساحت فردی و مسئولیت نسبت به شخص خود دارد که دروغ نگوید و آنچه از این دنیا ادراک میکند بگوید نه اینکه دیگران چه دوست دارند بگوید.
مستور اضافه کرد: در عین حال، هر انسانی نه به دلیل هنرمندبودن یا نویسندهبودن بلکه به دلیل انسانبودن باید به ارزشهای انسانی و اخلاقی متعهد باشد و حتماً کنش داشته باشد؛ من سعی کردم اینها را از یکدیگر تفکیک کنم، اگر بخواهم نامه بنویسم، اعتراض کنم یا جایزهای را نپذیرم که نپذیرفتم، لزوماً در آثار و کار من بازتابی ندارد.
وی تصریح کرد: از تاریخ و جغرافیا در آثارم به صورت حداقلی استفاده میکنم و اگر میتوانستم همان را هم حذف میکردم چون برای من مفاهیم اخلاقی و انسانی حائز اهمیت است که تفاوتی ندارد در ایران باشد یا جای دیگری از این جهان.
این نویسنده اضافه کرد: هیچکس حق ندارد به شکل مستبدانه از یک نویسنده بخواهد مطابق نظر او بنویسد، نویسنده حریم دارد و اثر او تنها جایی است که متعلق به شخص نویسنده است و هیچکس حق ورود ندارد.
مستور با تأکید بر اینکه در آنچه مینویسم مطلقاً به خواننده باج نمیدهم، گفت: در چگونه نوشتن حتماً با مخاطب ارتباط برقرار میکنم اما بهترین خواسته مخاطبان از یک نویسنده باید این باشد که او خودش باشد.
وی در بخش دیگری از این نشست در خصوص مفهوم زندگی از نگاه او، گفت: اصولاً میتوان ساعتها درباره معنای زندگی حرف زد و در آخر هم به نتیجه نرسید، چون مفهوم پیچیدهای است و از نظر من، قوانین زندگی قابل کشف نیست.
این نویسنده با بیان اینکه به چهار قانون درباره زندگی اعتقاد دارد، گفت: برای بدست آوردن هرچیزی باید با این دنیا و زندگی معامله کرد چون زندگی هیچ داشتهای را به صورت مجانی به کسی نمیدهد و هر آنچه بدست میآوری بخشی از خودت را میدهی؛ با بدست آوردن هرچیزی اقناع نمیشوی و خواستهها انتها ندارد؛ نگهداری داشتهها رنجآور است و آنچه بدست میآوری تمام میشود و ماندنی نیست.
مستور در خصوص اینکه مقوله نویسندگی از نگاه او ذاتی است یا اکتسابی، عنوان کرد: بخشی از آن مثل خیلی از مهارتهای دیگر ذاتی است اما میتوان به آن بیتوجهی کرد تا از بین برود یا میتوان به آن پرداخت و پرورش داد.
وی تصریح کرد: اگر کسی جوهره نویسندگی نداشته باشد و برای یادگیری تلاش کند، ممکن است او نویسنده نشود اما حتماً داستانشناس خوبی میشود.
این داستاننویس اضافه کرد: من همیشه در کارگاههای نویسندگی میگویم قطعاً کسی را داستاننویس نخواهم کرد اما حتماً یاد میدهم که چه چیزی ننویسد؛ مثل شعارها، کلیشهها و حرفهای رمانتیک.
مستور با تأکید بر اینکه نویسنده نباید فریفته ایدهها شود، گفت: کمترین اشکال بیشتر ایدهها این است که تکراری هستند، تنها ایدههای ناب هستند که وقتی متولد میشوند قابلیت تبدیل به یک اثر داستان را دارند.
وی با بیان اینکه بیشتر ایدهها میتوانند در حد یک دیالوگ یا توصیف باشند، گفت: متأسفانه امروز در سینمای ایران میبیند که از یک ایده ۱۰ دقیقهای، ۹۰ دقیقه فیلم میسازند در حالی که از ایده ها باید به اندازه ظرفیت خودشان استفاده کرد.
این نویسنده در خصوص اینکه آیا تاکنون در میانه نگارش یک داستان متوقف شده است، گفت: فکر نمیکنم نویسندهای باشد که وسط کار متوقف نشده باشد و قفل نکرده باشد، نباید نگران شد و آن لحظه نباید ادامه داد، وقتی چیزی برای نوشتن ندارید ننویسید و اجازه بدهید به شکل طبیعی و جاری جلو بروید.
خاطرنشان میشود خوانش یک داستان از مجموعه داستانهای «سمت روشن زندگی» توسط صدیقه میرزایی از دیگر بخشهای این نشست بود و علاقهمندان زیادی نیز در انتها، آثار مصطفی مستور را با امضای این نویسنده دریافت کردند.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در پایگاه منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
Sunday, 20 April , 2025