روایت هنرمندان قمی از سرزمین وحی/ از بیتوته در منا تا سعی صفا
شهر بیست/ سرویس فرهنگ و هنر _ وجیهه غلامحسینزاده: «از این جاست که وارد منظومۀ جهان میشوی، وارد مردم میشوی در گرداب خلق، چون قطرهای محو میشوی و میمانی… اینک کعبه است در میانه گردابی، گردابی خروشان که چرخ میخورد و کعبه را طواف میکند، همه متحرک در پیرامونش، دایرهوار بر گردش…..» این توصیف دکتر علی شریعتی است از سفری که به اعتقاد او تمام اسلام است. سفری که سیر وجودی انسان به سوی خداست و سفری که خدا هر چه را خواسته به آدمی بگوید یکجا در آن ریخته. او می گوید: «اسلام با هجرت و حرکت است که معنا پیدا میکند. حرکت و هجرتی هدفدار و به مقصدی مشخص. اسلام وقتی با کلمات بیان شود، میشود قرآن، وقتی در قالب انسان در میآید میشود امام و زمانی که با حرکات نشان داده شود، میشود حج.»
و حج تو را هم به حرکت میدارد، انگار از وسط هیاهوی دنیا و همه تعلقاتش دستت را گرفته باشند و تو را نشانده باشند در ماشین زمان و حرکت کرده باشی به ۴ هزار سال قبل، به سرزمین وحی، در جامۀ پاک و سپید احرام دوشادوش ابراهیم حرکت میکنی و از عرفات تا مشعرالحرام همراهش هستی، عید قربان را به همراهش به منا سفر میکنی، بین صفا و مروه سعی میکنی و رمی جمرات را کنارش ایستادهای و غرق میشوی در سیل زیبایی بندگی. زیباییهای که مِهر میشوند بر دل و روحت و قرار نیست سالها گرد فراموشی رویش بپاشد.
*هنرمندی که ناجی یک حاجی شد
«محسن مقدادی» یکی از همانهایی است که از این مهرها روی دلش دارد از سال ۷۲. وقتی که ۲۵ سال داشت در خرداد گرم آن سال راهی سرزمین وحی شد و تا همین حالا که ۵۵ ساله و یکی از هنرمندان پیشکسوت هنرهای تجسمی قم است، حج برایش زنده و پویا مانده است.
حجی که به دعوت شهدا بود و میگوید: «توی دوران جنگ، یک سری عکسهای شهدا را از نقاط مختلف کشور تصویرگری و نقاشی کرده بودم و چند سال بعد به واسطه همان تصاویر شهدا به معاونت فرهنگی بعثه رهبری دعوت شدم. ابتدا تصور میکردم سفارش کار دارند اما بعد گفتند ماجرای حج در میان است و بنا دارند تعدادی از هنرمندان را به حج ببرند، سال پیش از ما هم تعدادی از هنرمندان خوشنویس قم به این سفر مشرف شده بودند.»
با اینکه نقاش است و چشمهایش به دیدن زیباییها عادت دارد اما این بار برای او همه چیز فرق میکرد، خودش میگوید: «به تعبیر ما نقاشها شنیدن کی بود مانند دیدن! شما یک چیزی را میشنوی اما وقتی میبینی خیلی فرق میکند، کعبه در نگاه من کوچک نبود، اتفاقاً هیبت داشت و واقعاً هیبتش من را گرفت و در همان نگاه اول سجده کردم».
برای اینکه دیگران هم از این زیباییها سهمی داشته باشند باید هنرش را به کار میگرفت و خوب هم این کار را کرد. «ما بیشتر برای کار رفته بودیم تا عبادت. من علاوه بر نقاشی، کارهای تذهیب و نقوش سنتی و چاپ سیلک هم انجام میدادم و به همین خاطر می گفتند قمی همه کاری از دستش برمیاد! کارهایی که نقاشی کردیم درباره برائت از مشرکین و مسئله فلسطین و وحدت مسلمین بود و یک تابلوی برزنت با تکنیک آکرولیک با آقای افشاری از نقاشان کار کردیم که مقابل بعثه نصب شد و چیزی حدود ۱۲ متر در ۲۵ متر بود. آن طرح سمبل خود مکه و مدینه بود و حاجیانی از نژادهای مختلف طراحی شده بود و پرچم دست یک سیاه پوست بود که روی آن آیه «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا» نقش بسته بود.
اما همه اینها به همین سادگیها نبوده که تعریف میکند، آنطور که مقدادی میگوید: «به لحاظ مسائل امنیتی باید کارهای هنری را پنهانی انجام میدادیم، ما را در بخش بانوان کاروانها میبردند که هم شناسایی نشویم و هم اینکه شرطهها و بازرسان سعودی بدون اجازه و هماهنگی نتوانند سرزده وارد شوند و به همین خاطر شاید به تعداد دوبرابر نقاشان و هنرمندان، فقط نیروهای حراستی وجود داشت که مراقب ما باشند و با سر و وضع رنگی از کارگاه خارج نشویم.»
از خاطرات ماندگار آن روزها که میپرسم، میگوید: «روز اول توی منا که حجم حاجیها زیاد بود و باید رمی جمرات میکردند، روی پلی بودیم که یک مرتبه فشار جمعیت زیاد شد و ناگهان صدای جیغ یک زن را شنیدم که از شدت گرما و فشار جمعیت از حال رفت، حاجیها به دلیل اینکه توی احرام بودند نمیخواستند دست به نامحرم بزنند تا مبادا حجشان دچار مشکل شود، در همان لحظه به یکی از دوستان گفتم اگر این بنده خدا را جابهجا نکنیم زیر دست و پای جمعیت از بین میرود، قبول نکرد اما یکی دیگر از دوستان داوطلب شد و این بانوی مصری را به هر شکل جابهجا و به چادر پاکستانیها منتقل کردیم و بعد از مدتی به هوش آمد و کلی تشکر کرد. همزمان موقع جابهجایی این زائر مصری، یکی از دستهایم بر اثر برخورد با پلیت حلبی کنار پل دچار پارگی و خونریزی شد. آن روز مرحوم آیتالله مومن و مرحوم آیتالله امینی توی منا بودند و ماجرا را برای این دو بزرگوار تعریف کردم و واکنش آنها خیلی جالب بود، هر دو بزرگوار گفتند حج شما قبول است چون جان یک انسان را نجات دادید، اگر همه مسلمانان اینگونه به داد همدیگر میرسیدند، آنقدر توی منا و… تلفات نمیدادند. بعداً بچههایی که جلو نیامده بودند، حسابی پشیمان شدند!»
*ماجرای استجابت دعا در حرم یک امامزاده
احمدرضا داوری از فیلمسازان قمی هم از این دست لحظات ناب را در سرزمین وحی تجربه کرده است، او هم به واسطه هنرش مسافر این سرزمین شد: «سال ۱۳۸۵ درگیر ساخت کارهای مختلفی به عنوان تهیه کننده و کارگردان بودم که از طرف صداوسیما برای اعزام به حج انتخاب شدم، انتخابی که برای من بسیار غافلگیرکننده بود. هنرمندان زیادی مثل سیروس مقدم و فریدون حسنپور در این کاروان بودند و من در تمام مراحل به این فکر میکردم که شاید دیگر این سفر در زندگی من تکرار نشود و چطور میتوانم بیشترین استفاده را ببرم».
خودش میگوید این حج محصول استجابت یک دعا در حرم یکی از امامزادگان بوده است: «یک سال قبل از دعوت شدن به سفر حج، مشغول فیلمبرداری مجموعه مستند امامزادگان ایران بودم. حرمی که یادم نیست متعلق به چه امامزادهای بود، فقط منظری را به یاد دارم از دامنه یک کوه و ابرهای متصل به آن و دعایی که کرده بودم، حال عجیبی داشتم و تقریباً مطمئن هستم که این سفر استجابت همان دعا بود. اما عجیبتر که چند روز بعد فیلم «وقتی همه خواب بودند» را دیدم، داستان بانوی پیر نابینا که حسرت حج داشت، کلی گریه کردم اما وقتی روی صندلی هواپیما نشستم، مردی که کنارم نشست «فریدون حسنپور» کارگردان همان فیلم بود.»
سفر حج هدیهای از خداوند برای او بود که بعدها با ساخت مجموعه ۱۳ قسمتی «کوچ» بدون دریافت ریالی دستمزد، دینش را ادا کرد: «بعد از سفر حج تمتع، چند بار توفیق حج عمره نصیبم شد و موقعیت این را داشتم که مستندسازی کنم و مجموعه «کوچ» را ساختم اما معتقدم که اگر انسان در طول عمرش فقط بتواند یک سفر برود، سرزمین وحی سفر ایدهآلی است که هر آنچه انسان در طول عمرش به دنبالش میگردد، آنجا پیدا میکند، همه تاریخ اسلام و تاریخ ایمان بشریت مقابل چشم انسان به حرکت در میآید و تأثیرش تا سالیان سال در زندگی انسان باقی میماند».
به زیباترین صحنهای که در حج دیده اشاره میکند و میگوید: «شب توقف در صحرای عرفات، تماشای صحنه مناجات تنهایی آدمها با نژادهای مختلف، مثل این است که روز قیامت شده و هر کس تنهای تنها باید در برابر خداوند پاسخگو باشد».
*خوابی که تعبیر شد
مغناطیس چشمان عکاسان ساخته شده است برای جذب چنین صحنههایی و «حج»، آلبوم بینهایتی از این تصاویر است، امیر حسامی نژاد از عکاسان قمی است که به واسطه هنرش به این سفر بیمانند دعوت شده بود: «یک روز در سال ۱۳۹۳ به همراه یکی از همکاران خبرنگار در حال بازگشت از محل دائمی نمایشگاههای قم بودیم که تلفنم زنگ خورد، پشت خط حاج آقای قاضی عسگر سرپرست حجاج ایرانی بود و پرسید امسال برای حج میتوانیم در خدمت شما باشیم؟ اگر بله تا دو ساعت دیگر در خیابان رودکی تهران باشید».
این عکاس قمی که بارها حضور در اماکن مقدسه و زیارتی را تجربه کرده، میگوید: «آنقدر برایم عجیب بود که در طول مسیر دائماً به یکی از خاطرات ایام نوجوانیام فکر میکردم، در نوجوانی خوابی دیده بودم، پیرمردی بود پشت تکیه «آقا سید حسن» تعبیر خواب میکرد، وقتی خواب را برایش تعریف کردم بلند شد پیشانی من را سه بار بوسید و گفت شک نکن به دفعات مکه و کربلا نصیبت میشود و سه بار گفت خوشا به حالت و احساس میکردم این خواب تعبیر شده است.»
حسامینژاد که به عکاسباشی حرم اهلبیت(ع) معروف است و سالهای زیادی از عمرش را در این اماکن مقدس شات زده، معتقد است که عکاسی در حج متفاوت از عکاسی با دیگر اماکن مقدسه است. به گفته او، مثلاً در عتبات عالیات با دریافت مجوز به راحتی میتوان عکاسی کرد اما در عربستان اینطور نیست و از آنجایی که چندان به عکاسی اعتقادی ندارند و حتی در مواردی آن را گناه میدانند معمولاً برخورد میکنند و این سختی کار را بسیار زیاد میکند.
از دشواریهای عکاسی در سفر حج خاطراتی در ذهن او مانده و میگوید: «در حرم پیامبر، دوربینم را گرفتند، بیاحترامی کردند و کتکم زدند و تا مرز بازداشت پیش رفتم یا در مدینه در قبرستان بقیع با کلی ترفند توانستم دوربین و لنز را داخل ببرم و وقتی داشتم از انتهای قبرستان بقیع عکاسی میکردم از چند طرف شرطههای عربستانی به سمتم آمدند و خدا کمک کرد که فقط یکی از دوستان، من را دید و شناخت، دوربین را همانجا گذاشتم و در جمعیت خودم را گم کردم و دوربین را آن دوست برداشت و توانستیم از دست شرطههای عربستانی جان سالم به در ببریم».
با همه این سختیها اما آنقدر زیباییها زیاد است که نمیشود ثبتشان نکرد، درباره زیباترین فریمی که ثبت کرده است، میگوید: «معمولا زیباترین تصاویر حج از شکوه جمعیت و حضور حاجیها در خانه خدا حین طواف است اما برای من زیباترین فریم در روز عرفه ثبت شد، زمانی که دعای قرائت خوانده میشد، به اطراف چادر اصلی رفتم و تصویری از خانمی گرفتم که در حال خواندن دعای عرفه است و در حالی که کتاب دعا به دست دارد پروانهای دور دستهایش میچرخد، این صحنه به قدری زیبا بود که بعد از اینکه به حاج آقای قاضی عسگر نشان دادم فکر میکرد فتوشاپ است و از من خواست که عکسها را واقعی و بدون دستکاری بگیرم اما بعد که فریمهای قبل و بعد را مشاهده کرد، بسیار لذت برد و گفت در این چند سال آنقدر عکس خوب از حج نداشتیم.»
کارش ثبت این زیباییها برای نشان دادن به دیگران بوده است اما برای خودش هم صحنههای جذاب کم نبوده است: «یکی از عجیبترین صحنهها که خوب به تصویر کشیده نشده، شب قبل از اعزام به «منا»ست که حاجیها از عرفات به دشت مشعر اعزام میشوند، یک دشت خیلی وسیع بزرگ و سیل جمعیت دو سه میلیونی حاجی با لباس سفید که از این دشت به سمت سرزمین منا برای رمی جمرات سرایز میشوند، رود روانی از انسانهای عاشق که لبیکگویان حرکت کرده و صحنه زیبایی را خلق میکنند، اما فقط یک جا حسی داشتم که هیچ وقت دیگر برایم تکرار نشد، زمانی که از رمی جمرات برگشته بودیم، اسمم را در لیست قربانی نوشتم، نشستیم و صبر کردیم، بعد از مدتی انتظار اسمم را صدا زدند و بلند گفتند: مبارک است حاجی شدید!»
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در پایگاه منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
Friday, 29 November , 2024