«من محروم نیستم»
شهر بیست/ سرویس فرهنگی _ راضیه رضایی: «محروم. [م َ] (ع ص) بازداشته شده از خیر. (منتهیالارب) (ناظمالاطباء). بینصیب. (ناظم الاطباء). بازداشته شده از خیر و نیکی و فایده. بیبهره»؛ این اولین نتیجهای است که از جستوجوی واژه محروم به دست میآید. دهخدا توی لغتنامهاش محرومیت را گذاشته این طرف مساوی و آن طرفش ناامیدی را نشانده است.
معنای محرومیت البته توی دنیای واقعی به سادگی همین واژههای توی کتابها نیست، محرومیت توی دنیای واقعی، یک مثنوی بار روی دوشش دارد، خلاصهاش میشود «تو نمیتوانی حتی اگر بخواهی» این یعنی همان برچسبی که یک تنه از یک جوان سراسر انگیزه و مستعد، یک تماشاچی منتظر و چشم به راه میسازد اما همیشه کسی هست که به واژهها معنای تازهای ببخشد.
محمدرضا شیخالاسلامی یکی از همینهاست. جوان ۲۹ سالهای که سالهاست همنشین نوجوانان روستایی و حاشیهنشین شده و میخواهد نگاه جامعه را به مناطق کمتر برخوردار از یک دنیای پر از محرومیت و ناامیدی به یک جهان شگفتی، استعداد و توانمندی تبدیل کند.
کتاب «من محروم نیستم» به قلم همین جوان دغدغهمند نوشته شده است که محصول پنج سال تجربه حضور او در مناطق کمتر برخوردار و گفتوگو با نوجوانان و جوانان این مناطق است. او میگوید: «چرا نیمه پر لیوان که سرشار از استعداد و ظرفیت ساکنان این مناطق است دیده نمیشود، چرا اصرار بیهوده به کمبودها و نبودها داریم.»
او در این کتاب با تکیه بر چهار اصل «آگاهیبخشی»، «شناسایی ظرفیتهای متناسب با آن منطقه»، «شکوفایی استعدادها» و «خودکفایی»، یک الگوی تربیتی و عملی را ارائه میدهد تا مناطق کمتر برخوردار روستایی و حاشیه شهر را با جهانی بدون محرومیت نشان دهد.
«من محروم نیستم» سال گذشته به بازار نشر آمد و نگاه رهبر انقلاب را هم به خود معطوف کرد. محمدرضا شیخالاسلامی، دانشجوی دکترای دینپژوهی دانشگاه ادیان و مذاهب در گفتوگوی تفصیلی خود با «شهر۲۰» از نگاهش در نگارش این کتاب تا جهانبینیاش به مناطق کمتر برخوردار و تلاش برای تغییر نگاه جامعه، سخن گفت. این مصاحبه را در ادامه میخوانید:
*داستان نوشتن کتاب «من محروم نیستم» از کجا و چگونه شروع شد؟
سال ۹۴ بود که وارد روستایی در استان سیستان و بلوچستان شدم. قبل از ورود در مورد وجود بچههای نخبه در این روستا زیاد شنیده بودم. در همان ابتدا برنامهای را هماهنگ کردم تا با ۱۵ نوجوان نخبه این روستا به گفتوگو بنشینم. من از آنان خواستم کلمه محروم را تعریف کنند، کمتر از ۵ نفر از آنها گفتند ما امکانات نداریم اما بقیه آنها اشاره کردند که محروم کلمه خوبی برای ما نیست و بسیار قاطعانه سؤال مرا نقض کردند. آنها نمیخواستند با فکرکردن در مورد نداشتههایشان وارد یک بازی شوند که پایانی ندارد. برعکس از من خواستند در مورد داشتههای روستایشان سوال کنم و در این لحظه بود که جرقه کتاب من محروم نیستم در ذهن من زده شد.
*چند سال برای نگارش این کتاب وقت گذاشتید؟
حدود پنج سال صرف مطالعه میدانی پیوسته برای پژوهش و نگارش کتاب شد.
*چه عاملی باعث شد تا شما ۵ سال صرف نوشتن این کتاب کنید؟
دغدغه من نقد نگاه رایجی است که سالهاست به مناطق روستایی و حاشیه شهر میشود؛ به همین دلیل سعی کردم در این کتاب، خواننده را به مواجهه آگاهانهتری با مناطق روستایی و حاشیه شهر دعوت کنم و برای تماشای هرچه جامعتر آنچه که ما به خطا نام آن را مناطق محروم گذاشتهایم، پنجره جدیدی باز کنم.
*در این کتاب به نقد گفتمان مناطق محروم پرداختید. از نگاه شما، این گفتمان چه پیامدهایی دارد؟
گفتمان شدن، مساوی است با اینکه یک عبارت از صرف نامگذاری عادی بیرون بیاید و پشت سر خود مجموعه قوانینی را تحمیل کند که به تولید یک جریان اندیشه و سبک رفتاری میانجامد.
شاید «من محروم نیستم» جدیترین کتابی باشد که تاکنون گفتمان مناطق محروم را مورد تردید و انتقاد قرار داده است. وقتی از «گفتمان مناطق محروم» صحبت میکنیم، باید یک نکته اساسی را مد نظر قرار دهیم و آن اینکه امروزه مناطق محروم، آن مناطقی که سالیان گذشته تصور میکردیم که گاز، آب یا برق ندارد نیست؛ بلکه به مرور زمان این عنوان دارای قطر معنایی بیشتری شده و اندازه آن از چیزی که ما فکر میکردیم یک عبارت ساده و معمولی است که پشت آن خطر یا آسیبی ندارد، خارج شده و حالا تبدیل به یک گفتمان شده است.
من در این سالها در سفرهای آموزشیام در روستاها و مناطق حاشیهنشین ایران لمس کردم که نتیجه گفتمان مناطق محروم مساوی شده با «نمیتوانمها» و «نمیشودها»، «غلظت در توصیف مشکلات»، «نادیدهانگاری فرصتها و ظرفیتها» و «تمرکز افراطی بر کمبودها» و کاستیهایی که بر استعدادها، داشتهها و تواناییها غلبه دارد و مردمی که به دریافتکننده بودن محکوم هستند؛ مردمی که همیشه باید در جستوجوی منجی بیرونی باشند. مردمی که شهروند درجه دو و سه هستند. چیزهای باارزشی ندارند و آن چیزی که دارند، ناداشتههاست. چرا؟ چون به آنان اینگونه آموخته میشود که شما در مناطق محروم هستید و هرچه بتوانید خود را محرومتر معرفی کنید، مزایای بیشتری دریافت خواهید کرد.
مدل سیاستگذاری حاکم بر دستگاههای فرهنگی و آموزشی کشور در حال حاضر چنین است که خواسته یا ناخواسته، بر طبل گفتمان محرومیت کوبیده میشود. نتیجه این نگاه، به توسعه بزرگ نگاه بالا به پایین در عملکرد مجموعههای مرتبط با موضوع محرومیتزدایی انجامیده که در درون خود برتری شهر به روستا، کلانشهر به حاشیهشهر، مرکز به پیرامون و در یک کلام، نگاههایی از نوع غنی به محروم و توانمند به ضعیف را به ارمغان میآورد.
این دست مقایسهها و دستهبندیها به تثبیت نگاه رایج در رسانه میانجامد که در آن، زندگی شهری خوب و نهایت باکلاس بودن است اما زندگی در روستا، پرچالش و ناخوشایند است. پیامد دیگر این گفتمان، ایجاد روحیه راحتطلبی، تندادن به وضعیت موجود و بسندهکردن به یارانه و کمکهای خیریه است. آن هم در مردمی که به تلاش، پشتکار، کسب روزی حلال و سختکوشی در هر شرایطی زبانزد هستند اما نوع انتظاری که ما از آنها داریم تا رفتارهای محرومانه و فقیرانه ببینیم، ایشان را نیز تحت تاثیر قرار میدهد.
*شما چه عنوانی را به جای مناطق «محروم» پیشنهاد میکنید؟
مناطق «مستعد». آنقدر استعداد و فرصت در این مناطق وجود دارد که اگر سالیان سال، وقت و انرژی و موضوع مطالعات خود را به شناسایی این ظرفیتها اختصاص دهیم، باز هم زمان کم خواهیم آورد. شاید بپرسید این عنوان، نمیتواند گویای مشکلات موجود باشد. اولاً این اشکال به نامگذاری مناطق محروم وارد است! از شما میپرسم آیا عنوان مناطق محروم، نشانگر استعدادها و داراییها است؟ مثال میزنم. شما وقتی در یک جمع دوستانه، از مناطق محروم سیستان و بلوچستان صحبت میکنید، ذهن دوستان شما به چه سمت و سویی میرود؟ بیابانهای بیآب، روستاهای فقیرنشین، نبود جاده و مدرسه و خانه و برق و گاز و …؟ درست است؟ خیلی محال است که ذهن کسی از دوستان شما، یادآور انبه درجه یک این استان شود! یا کسی عبدالله رئیسی رتبه دوم کنکور انسانی کشور در سال ۹۷ را بشناسد که متولد و ساکن یکی از روستاهای شهرستان خاش است! یا از هنر جهانی سوزندوزی بلوچی و ظرفیتهای فوقالعاده گردشگری و توریستی آن صحبت به میان بیاید! این یعنی غلبه گفتمان محرومیت بر گفتمان استعداد. ثانیاً محرومیت امری نسبی است و شهرنشینی نیز فاقد بسیاری از فاکتورهای برخورداری است. اما چرا به خاطر همان درصد محرومیت، نام شهر را مناطق محروم نمیگذاریم؟!
*شما در این کتاب به نقد باور محرومیت میپردازید. این باور چگونه در افکار عمومی ریشه کرد؟
مهمترین و کلیدی ترین مفهوم در کتاب «من محروم نیستم» رونمایی از موجودیت «باور محرومیت» است که از دل گفتمان مناطق محروم یا گفتمان محرومیت بیرون میآید. این باور نگرانکننده محصول عملکرد سالیان دور جریانهای داوطلب اعم از دولتی و مردمی است. این باور دقیقاً باور محرومیت است. باوری که معلول تزریق فرهنگ وابستگی و ذهنیت دریافتکنندگی است.
هر انسان نقش یک پازل را دارد. «پازل باور محرومیت» یعنی پازلی که تکههای آن دست به دست هم میدهند تا ما به مردم یک منطقه القا کنیم شما باید خودتان را لایق رفتارهای بالا به پایین بدانید. کم بخواهید. خود را بزرگ نپندارید. به اندکها راضی باشید و خودتان به حرکت درنیایید. این خاصیت طبقه شما و برازنده شماست. هرچه جامعه محلی بیشتر قواعد این پازل را بپذیرد، موجب آسودگی بیشتر قانونگذار میشود.
*از نگاه شما فقط گروهها و سازمانهای مردمی مقصر هستند؟
هرگز. گاهی نهاد قدرت به قدری رفتارهای تبعیضآلود با مردم مناطق مستعد کشور دارد که کمتر شاهد رعایت عدالت اجتماعی در پرداختن عملی به ظرفیتها و داراییها هستیم. این بحث دیگری است. در اصل، الگوی بخش قابل توجهی از جریانهای داوطلب همین نهاد قدرت به ویژه دولتها هستند که با نگاه «بریم پولی که داریم خرج کنیم برگردیم» به این مناطق مینگرند. گاهی حضور ما در مناطق مستعد، شمایلی رفع تکلیف گونه دارد و نه بیشتر. در حالی که قرآن، پرداخت خدمات به نیازمند را دادن «حق» آنان معرفی میکند، نه لطف و چیزی از این قبیل.
*وقتی پازل «باور محرومیت» در این مناطق چیده شد، چه آسیب هایی را دربرخواهد داشت؟
لطمه مهم «باور محرومیت»، کتمان اصالت، هویت، بافت تاریخی و فرهنگی، عرف، آداب و رسوم و هر دارندگی محترم و ارزشمندی در این مناطق است. یعنی باور محرومیت دست شما را از چیزهایی که دارید خالی و حتی اجازه دستبرد به سبک زندگی بومی شما را نیز صادر میکند. به طور مثال چرا ما در برخی مناطق جنوب کشور اصرار به ساخت خانههای سیمانی داریم؛ در حالی که آنان به دلیل فرهنگ کهن و معتبر خودشان ترجیح میدهند در خانههای کپری زندگی کنند. طبع دیرین و سبک زندگی مردم آنجا بدینگونه است. حال ما با ورود اشتباه مان سعی داریم شهریسازی را رواج دهیم و هرچه بومی را بیشتر به شهر شبیه کنیم، احساس موفقیت بیشتری میکنیم! جالب است بدانید کپر یک سازه محکم و چهارفصل در جنوب کشور است که حتی در برابر زلزله، سوانح، بادها و ….از نظر مقاومت حرف اول را میزند ولی ما کپر نشینی را تعبییر به فقر کردهایم. بله ممکن است در خانههای کپری برخی از روی فقر ساکن شوند اما لزوماً خانه کپری معادل با فقر نیست.
*به نظر شما برای رفع باور محرومیت در این مناطق چه اقدامی باید انجام داد؟
به نظر من، ما باید سعی کنیم در ابتدا مردم را از باور محرومیت نجات دهیم. متأسفانه ما در مرحله اول، باور محرومیت را نادیده گرفتهایم و بسیاری از فعالیتهایی که انجام میدهیم، محرومیتزایی است! یعنی روز به روز مردم را بیشتر به این فرهنگ و باور ناصواب میرساند تا اینکه بخواهد مردم را از آن نجات دهد. آنچه در کتاب من مطرح است، ویرایش نگاه عمومی و جایگزین کردن مناطق مستعد به جای مناطق محروم است.
*مناطق مستعد عنوان پرمعنایی است. چگونه می توان آن را اجرایی کرد؟
مناطق مستعد، در اولین گام به شما میگوید چه چیزهایی دارید. به بیان دیگر وقتی شما وارد منطقهای می شوید که به آن مستعد میگویید، از همان ابتدا دنبال فرصتها هستید. ما می توانیم ساعتها در خصوص سنت، بافت فرهنگی و تاریخی، عوامل همبستگی اجتماعی و مهمترین عوامل انسجام هویتی مردم این منطقه بررسی، فکر و تبادل نظر کنیم تا گوش و چشم ما بر روی جهان داشتههای طبیعی و انسانی این مناطق باز شود. اما بالعکس وقتی وارد منطقهای میشویم که اسم آن را مناطق محروم گذاشتهایم، صرفاً از مشکلات و کاستیهای آن منطقه سوال میکنیم و متأسفانه به غلط فکر میکنیم که به یک محرومستان آمدهایم که چیز درخوری پیدا نمیشود. پس باید یک سری الگوها را برای پیشرفت آنان خَلق کنیم! همین خلق الگوهای کاذب و نامأنوس است که چون هیچ سنخیتی با عرف و بوم آن منطقه ندارد، در بلندمدت تبدیل به آسیب میشود.
*شما چه راهکار عملی برای تبدیل شدن عنوان مناطق محروم به مناطق مستعد دارید؟
ما باید از لحظه ورود به آن مناطق، نیمه پر لیوان آن مناطق را ببینیم. شاید برای شما جالب باشد این را بشنوید. گاهی با برخی گروهها که مدتهاست در یک منطقه حاضرند، گفتوگو میکنم. از ایشان میخواهم ناداشتهها و مشکلات منطقه را بگویند. گاهی از یک تا چند ساعت طول میکشد! اما وقتی میخواهم از داشتهها و ظرفیتهای منطقه برایم بگویند، چند دقیقه کلیات میگویند و سپس سکوت حکمفرما میشود.
من هم معتقدم در این مناطق مشکلات متعددی وجود دارد اما اینکه جوری بیان کنیم که منطقه، «خانه نیازمندان» معرفی شود، مرتکب یک خطای مهم و پرآسیب شدهایم. ما میتوانیم با استفاده از ظرفیتهای زنده، برخی از مشکلات بدنه اجتماعی مناطق را حل کنیم. مثلاً تعریف نقش کنیم. اگر قرار است مدرسه روستا تکمیل شود، از خود مردم کمکهای یدی، مالی و حمایتی دریافت کنیم. اگر کسی توان مالی بالایی ندارد، دو روز برای مدرسه کارگری کند یا مثلاً دو روز غذای کارگران را تأمین کند. نه اینکه بگوییم گروه جهادی میآید و همه کارها را انجام میدهد! چیزی که ما میخواهیم به عنوان هسته اصلی در مناطق مستعد مطرح کنیم، اتکای راهبرانه بر داشتهها و معرفی یک جهانبینی داراییمبنا است. چون تاکنون این روش را آزمایش نکردیم، از نحوه مطالبهگری صحیح نیز کمی فاصله داریم.
مثلاً وقتی وارد یک منطقه میشوم، از جوان سؤال میکنم تو چه کارهایی را میتوانی انجام دهی؟ بهجای آن که بپرسم احتیاج تو چیست و میخواهی چه چیزی برایت تأمین کنم! او در پاسخ میگوید به عنوان مثال، حرفه گچکاری را آموزش دیده است. از او میخواهم به پنج نفر در مدت سه ماه گچکاری را تا میزان مطلوب آموزش دهد و به ازای آن از ما (یعنی من و جمع مسئولان روستا یا محله) دستمزد بگیرد. به همین ترتیب این دستمزدی که ما میدهیم، گویی دستمزد پرورش پنج گچکار در آن منطقه شده. چون برای آنها اشتغالزایی میشود. سپس از همین پنج نفر میخواهیم به پنج نفر دیگر آموزش دهند. کمکم سفارشهای کاری برایشان پیدا میکنیم تا روی پای خودشان بایستند و من از چرخه خارج میشوم. اینگونه رویکرد عوض میشود. چون منطقه، منطقه مستعد است و ما دنبال فرصت این جامعه محلی بودیم و داریم به آن ظرفیت پر و بال میدهیم. حالا که استعداد گچکاری در منطقه زیاد میشود، آنجا میتواند قطب گچکاری تمام روستاهای پیرامون خود شود. چراکه ما از این منطقه گچکار تولید کردیم و به مناطق اطراف هم میفرستیم و این کار باعث رونق و درآمدزایی پایدار میشود. متأسفانه خیریههای ما کمتر به این روش کار میکنند. به همین دلیل میگویم گفتمان مناطق محروم، آسیبزا و خطرناک است و در دل خودش به باور محرومیت دامن میزند.
*از زمانی که فضای مجازی بستری برای ارتباطات ملی و جهانی شده، برای حل مشکلات بعضی از مناطق نیز از آن استفاده می شود. نگاه شما به مطالبهگری عمومی از طریق فضای مجازی برای حل مشکلات این مناطق چیست؟
متأسفانه روشهای مطالبهگری نادرست خصوصاً در فضای مجازی زیاد به چشم میخورد. برخی دوستان همین که وارد یک روستا میشوند، کودکان را به خط میکنند تا در مورد کاستیها با آب و تاب صحبت کنند و آن کودکان مظلوم، آیندهشان را در جلوی چشم میلیونها بیننده خراب میکنند. شما نمونه این رفتار را در کلیپ چند ماه اخیر بیآبی خوزستان دیدید. با نیت خیر اما روش مخرب، از یک دختر بچه معصوم فیلم گرفتند و فردای آن، کاسبان فقر که با انتشار این دست کلیپها به دنبال جذب فالور هستند، مسئله را به چند بطری آب معدنی ختم کردند و تمام. البته افرادی نیز ناآگاهانه آسیب زدند اما این دختربچه دستخوش بازیهای رسانهای شد. من از شما میپرسم آیا مشکل بیآبی مناطق ما با این رفتارها حل میشود؟ یا ما باور محرومیت را در ذهن آن بچه و همه اطرافیان آن و ساکنان آن مناطق تثبیت کردیم. ما با این رفتار روز به روز گستره باور محرومیت را وسیعتر میکنیم.
*شما چه روشی را برای مطالبهگری صحیح پیشنهاد میکنید؟
ما میگوییم، باید متناسب با داراییها و پس از مطالعه کامل فرصتها و ظرفیتهای منطقه، مطالبهگری از دولت را آغاز کنیم. مثلاً بگوییم این منطقه یک پوشش گیاهی خاص را دارد که ظرفیت تأمین شغل برای تمام منطقه را دارد. مسئولین چرا به این منطقه مستعد، بیتوجه و بیتفاوت هستید؟ ببینید ادبیات زمین تا آسمان فرق دارد. فردا روز، بچههای این منطقه عکس خود را در اینترنت ببینند، دیگر خجالت نمیکشند. بلکه با افتخار میگویند نگاه کن! در مورد خرمای منطقه ما صحبت میکنند. درباره صنایع دستی ما گزارش تهیه کردهاند. چقدر این ادبیات زیباست و تفاوت دارد با اینکه یک چهره فقیر و غوطهور در فقر با لباسهای نیمهپاره را از مردم نمایش دهیم و بگوییم به این محرومین بیچاره در فلان روستا هیچ توجهی نمیشود، همگی از آبشخور حیوانات آب میخورند و … . در هر دو صورت، ما حرف دل مردم را منعکس میکنیم اما در الگوی اول، حفظ عزت نفس و کرامت انسانی اهمیت ویژه دارد و در شکل دوم، خیر.
*شما در این زمینه فیلم «روایت لیلا» را هم ساختید. این فیلم را با چه نگاهی تولید کردید؟
بله، فیلم «روایت لیلا» را در یکی از روستاهای شهرستان بشاگرد تولید کردم. بشاگرد را در ایران، بنبست محرومیت معرفی میکنند. ما در همین منطقه وقتی با بچهها صحبت کردیم، دیدیم چه ظرفیت هایی وجود دارد که از لنز دوربینهای قبلی پنهان مانده. چقدر بچههای مستعدی هستند و میشود با آنان اتفاقات خوب را رقم زد. ما با همین بچههای روستایی که گفته بودند برایشان ارزاق ببرید و اقلام غذایی پخش کنید، کار آموزشی و انگیزشی منطبق بر الگوی من محروم نیستم انجام دادیم و نتیجهاش شد اولین فیلم داستانی استان هرمزگان با موضوع امام رضا(ع) و نقشآفرینی بازیگران روستایی نوجوان بشاگرد. این فیلم در جشنواره ملی جهادگران رتبه برتر عرصه رسانه کشوری را به خود اختصاص داد. پس میشود حرکتی را رقم زد که خلاف امواج جریان فرهنگی حاکم بر کشور باشد. میشود به سرمایههای خود متفاوت نگاه کنیم.
*محتوای کتاب فقط برگرفته از تجربههای شخصی شما در این مناطق است؟
خیر، بخشی از کتاب تجربههای بیواسطه و گاهی باواسطه در مناطق مختلف کشور است. در خلال گفتوگو با نوجوانان مناطق مستعد به نکات جالبی رسیدم که بخشهایی از آن را با مخاطبین کتاب در میان گذاشتهام. تلاش من بر این بوده است که مخاطب کتاب، عام باشد و لحن بیان مسئله، کشش مطالعه تا پایان کتاب را در خواننده ایجاد کند.
*چه ویژگی شاخصی این کتاب را متمایز و مخاطب را به مطالعه کامل آن ترغیب میکند؟
یکی از مهمترین ویژگیهای کتاب که آن را از کتابهای ده سال اخیر در زمینه محرومیتزدایی متمایز کرده، این است که کتاب ناظر به فضای اجرا و عملیات است. در فصل دوم کتاب با نام «الگوی رفع باور محرومیت» سعی کردم یک مدل ارتباطی برای مربیان، فعالان فرهنگی و کسانی که در تعامل با نوجوان روستایی و حاشیه شهر هستند، ارائه کنم تا این الگو، ذهن بچهها را از پازل مناطق محروم خارج کند و آنها را خودشناسانه و هستیشناسانه وارد جهان مناطق مستعد کند که با ظرفیتها، فرصتها، داراییها و تواناییهای خود درگیر شوند. تولید الگوی جامع، کار سختی بود ولی به یاری خدا توانستم فصل دوم کتاب را به تبیین الگوی نظری و عملی و راهکارهای ایجاد ذهن مستعد در بچهها اختصاص دهم.
*بعد از انتشار کتاب چه بازخوردی از مخاطبان داشتید؟
از زمانی که کتاب منتشر شد، بازخوردهای فوقالعاده خوبی را شاهد بودیم. درصد زیادی از عزیزان که این کتاب را مطالعه کردند، آن را یک شگفتی نامگذاری کردند و از نیازهای مبرم و ضروری جامعه به این کتاب خصوصاً در حوزه فعالیتهای فرهنگی و محرومیتزدایی یاد کردند. کتاب به دست مقام معظم رهبری رسید و ایشان لطف کردند، نظر مثبتی نسبت به کتاب داشتند و یک قرآن نفیس به این حقیر اهدا کردند.
*شما به عنوان نویسنده چه سخنی با مخاطبان کتاب دارید؟
من فکر میکنم هرکدام از ما نسبت به خودمان وظیفه داریم یک جا هم که شده بایستیم و خودمان را از بیرون تماشا و داوری کنیم. اگر ما در اولین فرصت، زمینهساز این غربالگری رفتاری خود نشویم، روزگار وادارمان خواهد کرد جایی که نمیخواهیم و اصلاً انتظارش را نداریم، برای آن وقت بگذاریم. پیشنهاد من به دوستان فعال فرهنگی این است که یک بار برای مطالعه دقیق کتاب وقت بگذارند. شاید متوجه شویم نیت خیر ما همیشه کافی نیست و آسیبهای روشی ما گاهی به نیت و هدف ما میچربد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در پایگاه منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
فراهانی
تاریخ : ۷ - آذر - ۱۴۰۰
زنده باد آقای دکتر شیخ الاسلامی که با روحیه بالا و توان بی نظیر در حال ایجاد جریان جدید در رفتارهای خیرخواهانه هستن واقعا خسته نباشید میگم به ایشون امیدوارم در این راه همیشه موفق باشند
پشتیبانی سایت
تاریخ : ۸ - آذر - ۱۴۰۰
سلام و عرض سپاس. دیدگاهتون منتشر شد.
درخشش خبرنگاران «شهر۲۰» در جشنواره ملی «مطبوعات دینی» - پایگاه خبری شهر بیست | پایگاه خبری شهر بیست
تاریخ : ۱۸ - تیر - ۱۴۰۱
[…] عمومی» در رسته مصاحبه و گفتوگو، برای تولید اثر «من محروم نیستم» در جایگاه نخست قرار […]
درخشش خبرنگاران «شهر۲۰» در دومین جشنواره «شهر ما» - پایگاه خبری شهر بیست | پایگاه خبری شهر بیست
تاریخ : ۲۵ - اسفند - ۱۴۰۱
[…] رضایی دیگر خبرنگار این رسانه خبری برای اثری با عنوان «من محروم نیستم» در جایگاه دوم […]