همسفره با زنبور عسل
شهر بیست/ سرویس اجتماعی _ راضیه رضایی: پِلهها را که پایین بیایی، یک طرف سالن چهار ردیف پنجتایی کندو روی هم چیده شده و کمی آن طرفتر قفسههای شش ضلعی چوبی زرد رنگ روی دیوار خودنمایی میکند. یک دست لباس سفید که کلاه سرش با زیپ به آن وصل شده پشت در آشپزخانه آویزان است، لباسی که اندکی شبیه لباس فضاییهاست!
وارد که میشوم دارد سفره را روی میز پهن میکند. ظرف را برمیدارد، درش را که باز میکند لبخند رضایت از نگاهش پیداست. شِکر را در آسیاب بزرگ میریزد و برای من از دستور کیک گرده میگوید: «باید یک روز کامل بماند تا دست به دست هم دهد البته این کار دو مرحله دارد؛ اول آب، عسل، مولتی ویتامین، سرکه سیب، آبلیموی طبیعی و گرده گل کوهی را خوب مخلوط میکنیم و روز بعد نوبت پودر شکر است.»
آنچه را از دیروز درست شده با کمک خمیرزن با پودر شکر مخلوط میکند و میانه کار اندکی از خمیر برمیدارد و قوام آن را امتحان میکند، به نظر همه چیز اندازه است: «کیک گرده اگر به دست نچسبد یعنی آماده است، قِلق کار به دست آدم باشد درست در میآید. من در کیک آنتی بیوتیک مصرف نمیکنم همین مواد ارگانیک برای افزایش طول عمر زنبورها و بالا رفتن ایمنی بدنشان مفید است، تازه تولید و کیفیت محصول را هم بالا میبرد. کلاً موافق مواد شیمیایی نیستم و دلم نمیخواهد در خمیر شیرین غنی شده، شیرینکننده شیمیایی به کار ببرم؛ معده زنبورها آسیب میبیند، گناه دارند طفلکیها».
از دو سه خط چروکی که به خاطر بالا رفتن ابروها در پیشانیام نقش بسته، میفهمد که من تا کنون چیزی از بیماری معده زنبور نشنیدهام اما او اعتقاد دارد همانطور که تغذیه برای آدمها اهمیت دارد برای زنبورها هم مهم است، باید به زنبور غذای خوب داد تا مریض نشود و کار به دارو نکشد.
از خودش که دلیل این کار را میپرسم، سرش را برمیگرداند سمت دیواری که به آن تکیه زده؛ نگاه میکند به قاب چوبی که یک مدرک در آن به التماس میخ زنگ زده چسبیده به دیوار. همان چیزی که هر وقت نگاهش میکند همه این چهارده سال به قد یک پلک زدن میرود عقب، خاطرهبازی میکند و دوباره به زمان حال میآید. همان مدرک دانشگاهی که خیلیها میگذارند در کوزه تا آبش را بخورند، او از آن نان در میآورد و تنور زندگی دیگران را نیز برایشان روشن میکند.
«مریم بختدار» همان بانوی با ارادهای است که بعد از قبولی در رشته پرورش زنبورعسل دانشگاه زنجان برای خود کوله باری میبندد پر از اراده، همت و غیرتی که این بار از جنس زنانگی است. خودش میگوید: «این رشته یکی از زیر شاخههای رشته کشاورزی است که خوشبختانه با روحیه من سازگار بود چرا که همیشه به طبیعت و گیاهان و موجودات زنده علاقه زیادی داشتم. با اینکه معتقدم هر رشته سختیهای خاص خودش را دارد اما اگر به هر کاری سخت نگاه کنی سخت میشود و اگر آسان بنگری آسان میشود، بستگی به زاویه دید انسان دارد.»
خانم بختدار برای رفع خستگی مرا به یک چای قند پهلو دعوت میکند آن هم در اتاقک زیر پلهای که ۶ موزاییک طول دارد و قد متر خیاطی عرض جایی که این روزها میتواند در آنجا کاغذی پهن کرده و فکرهایش را بلند بلند به خط کند. کفشهایم را قبل از ورود به آنجا در میآورم و همقطار با آن یک جفت کفشی میگذارم که نه تنها شبیه کفش آهنی نیست، بلکه همان اندک پاشنه تخم مرغی برای زنانه بودنش کافی است.
درباره اولین مواجههاش با زنبور عسل میگوید: «اولین جلسه واحد درسی آزمایشگاه بود که استاد بدون مقدمه از همه خواست تا دست خود را جلو بیاورند تا هر دانشجو یک نیش از زنبور بخورد، نوبت من که شد چشمهایم را بستم، نیش که زده شد در کمتر از یک دقیقه حالم دگرگون شد، ضربان قلبم بالا رفت، گوشهایم دیگر صدایی نمیشنید و عرق سرد از پیشانیام جاری شد؛ سریعاً راهی درمانگاه شدم و پزشک از بروز حاد ترین نوع حساسیت به نیش زنبور در بدنم گفت.»
اما حالا او در بین همکلاسیهایش تنها کسی است که کسب و کارش با زنبورعسل گره خورده و تفکرات پشت میز نشینی ندارد. تفاوت خانم بختدار با دیگران این است که شبیه آنها فکر نمیکند؛ اینکه کار نیست، فلان کار سخت است و الان دانشجو هستم و باید از این لحظات لذت ببرم برایش بیمعناست. تمام مدت دو سال تحصیل را در آزمایشگاه به استادش کمک میکند تا از روی دست او، تجربه را مشق کند و بعد از اتمام دانشگاه به همراه دو کندویی که از دانشگاه تهیه میکند، به شهر و دیارش باز میگردد.
از همان روزهای اول فارغ التحصیلی، شوق و اشتیاق کار در وجود او موج میزند و وارد عرصه کار میشود. خودش میگوید: «با اینکه کارورز بودم اما در سمینارهایی که اتحادیه زنبورداران و جهاد کشاورزی برگزار میکردند شرکت میکردم و به علاقهمندان این رشته آموزش میدادم. ضمن اینکه کارم را با همان دو کندویی که از دانشگاه خریده بودم شروع کردم و با پشتوانه همسرم در همان سالهای اولیه، یک شرکت در زمینه تجهیزات و محصولات راه اندازی کردیم و در کنار همه اینها در مقطع کارشناسی دانشگاه اصفهان قبول شدم و مدرک لیسانس را هم گرفتم.»
بزرگترین خصلت وجودی این زن خودباوری است؛ درست چیزی که در وجود مریمهای سرزمینمان نقش بسته است. او بعد از پشت سر گذاشتن مشکلات مالی و تجربه یکبار به صفر رسیدن تصمیم میگیرد که دوباره شروع کند و به قول خودش از زیر خاکستر متولد میشود. این بار نیز همسرش به عنوان یار و تکیهگاه همیشگیاش با اوست، کسی که نه تنها پشت او را خالی نکرد بلکه به او و کارش ایمان داشت. خانم بختدار از آن روزها میگوید: «از سال ۹۵ دوباره یک شرکت ثبت کردیم خودم مدیر عامل و همسرم هیئت مدیره شد و به همراه چند زنبوردار، کار را از صفر شروع کردیم. اما این بار سعی کردم برای خدمترسانی و آگاهیبخشی به افرادی که تمایل دارند وارد عرصه پرورش زنبور عسل شوند، متمرکز شوم.»
در این سالها آرزوهای خانم بختدار سقف نداشته و به گفته خودش هیچگاه به حرفهای دیگران توجه نکرده و همیشه به هدفی که در سر دارد فکر میکند؛ البته در کار آدم انعطاف پذیری است و خود را با شرایط به روز می کند چون همیشه قرار نیست یک نقشه بگیرد دستش و از روی آن پله های ترقی را بسازد و بالا برود.
این بانوی کارآفرین صفحهای هم در فضای مجازی دارد و به علاقهمندان به این رشته از صفر تا صد پرورش زنبور عسل را آموزش میدهد، علاقهمندانی که مثل روز اول خودش تاکنون زنبور ندیدهاند و هیچ از پرورش آن نمیدانند اما حالا ساعتها از او میآموزند و وقتی وارد بازار کار میشوند، میتوانند محصول تولید کرده و کسب روزی کنند. حتی در این روزهای کرونایی، آموزشهای مجازی او برقرار است. صفحه «زنبورکده» را باز می کند؛ همه چیز دسته بندی شده و در قالب فیلم توضیح داده شده از وسایل مورد نیاز به این کار گرفته تا سه نوع رقصی که راه ارتباط زنبورهاست . خانم بختدار از این کار احساس خوبی دارد و میگوید: «با این کار این شغل زنبورداری احیا و زنده نگه داشته میشود. من در اینجا تمام تجهیزات این کار را به قیمت مناسب و با حذف واسطه در اختیار زنبورداران قرار میدهم و همین دعای خیر مصرفکنندگان است که چرخ زندگی من را میچرخاند.»
خانم بختدار در هر مرحله از زندگی کفشهای آهنین به پا کرده تا با گامهایی استوار به سوی جلو پیش برود و الگویی برای فرزندانش باشد. او معتقد است: «به نظر من مهم نیست انسان چقدر اطلاعات دارد مهم این است که از همان اندک اطلاعات بهترین استفاده را کند. من اعتقاد دارم باید کارم را به بهترین نحو انجام دهم، زنبورداری که بعضیها آن را شغل حساب نمیکنند من از آن متولد شدم و زندگی میکنم.»
این بانوی کارآفرین در کنار آموزش، با تحقیق در مورد فراوردههای حاصل از زنبورعسل به محصولاتی رسیده که میتواند در آینده، تحولی در صنعت مواد بهداشتی و آرایشی باشد. او از برنامههایی که در سر دارد میگوید: «من این علم و دانش را دارم که از محصولات حاصل از زنبورداری، ترکیباتی بسازم که برای سلامت و زیبایی افراد کاربرد زیادی دارد و اگر بتوانم مجوزهای لازم را دریافت کنم و کار را گسترش دهم حتی به صادرات این نوع محصولات و ارزآوری هم فکر میکنم. مثلاً میتوانم از مقداری عسل، عصاره گیاهان، موم و ژل رویال، شامپو و کرمهایی که کاملاً ارگانیک است، تولید کنم. کرمهایی که غالباً پایههای آن از موم عسل است و قبل از اینکه اسانس به آنها اضافه شود، میتوان انگشت زد و خورد، یعنی آنقدر طبیعی است.»
خانم بختدار چند سالی است به همراه همسر و به پشتوانه چندین وام مختلف دوباره روی پای خود ایستاده و زندگیاش به روی غلتک افتاده و همین خستگی ناپذیر بودنش است که اکنون از او یک زن کارآفرین ساخته است. در کنار او شش نفر دیگر هم در این مجموعه همکاری میکنند و نان حلال بر سر سفره خانه خود میبرند.
زنان جامعه ما تواناییهای زیادی دارند که در وجودشان همچون بذر خفتهای است که شاید اندکی ایمان و اراده آن را بیدار میکند و میپروراند. این بانوی کارآفرین هم چنین اعتقادی دارد: «خانمها به خودشان ایمان داشته باشند، اگر میخواهند کار کنند و مستقل باشند هیچ مانعی جز خودشان نیست. آنها باید همیشه اول به خودشان و کارشان ایمان داشته باشند تا بقیه به آنها ایمان داشته باشند.»
به ساعت نگاه میکنم، عقربه بزرگ به دوازده میرسد و سایهاش را بر سر عقربه کوچک میاندازد. کندوها را عقب وانت میگذارد و راننده را با دعای «به سلامت» بدرقه میکند. زنبورها در باغ چشم انتظار رسیدن خانهاند.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در پایگاه منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
Wednesday, 14 May , 2025