نگاهی به «خورشید»/ فیلمی برای یکبار تماشا!
شهر بیست/ حمیدرضا منتظری روزنامهنگار و منتقد سینما: گرچه فیلم سینمایی «خورشید» به عنوان دهمین ساخته یکی از پرافتخارترین کارگردانان نامدار سینمای ایران، برنده دو سیمرغ بلورین «بهترینفیلم» و «بهترین فیلمنامه» از سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر در بهمن ۱۳۹۸ شده است، اما آن چیزی که حالا ۲سال بعد از فراز و نشیب ایام کرونا و تعطیلیها و بازگشاییهای سینماهای کشور در پرده سینما ونوس شهر قم در حال اکران است، نه «بهترینفیلم» مجید مجیدی در مقام تهیه کننده است و نه میتوان به آن لقب «بهترین فیلمنامه» نوشته مشترک مجید مجیدی و نیما جاویدی را نسبت داد!
«خورشید» یا ترجمه عنوان بینالمللی آن «فرزندان خورشید»، فیلمی است برای روایت مظلومیت کودکان اسیر در رذالت جامعه بزرگسالان و آلودگیهای دنیای حقیر و بدون مرز پیرامون بشر امروز؛ «خورشید» فیلم ِ کودکان کار است، کودکان خیابان، کودکان دستفروش مترو، کودکان طبقه فرودست، کودکان چشم انتظار بازگشت والدین، کودکان معطل پشت درهای بیمارستانها، کودکان زخمخورده و در چنگ باند مافیای مواد مخدر و «رذالت هاشم» و امثال او در جامعه که به دنبال محبتشان، حیلهای در میان دارند.
«مجید مجیدی» حالا در سن شصت سالگی و پس از پروازهای بلند بینالمللی و پروژههای سینمایی اخیر، دوباره در فیلم «بچههای خورشید» به دنیای کودکان و روایت علقههای خویش بازگشته است. مجیدی تلاش میکند در «خورشید» روایتی احساسی، دراماتیک و حتی کمی تلخ به سبک چالز دیکنز خلق کند و بستری برای روایت تلاش و مبارزه کودکان «مدرسه کار و استعدادیابی خورشید» فراهم کند و پیرنگ داستانش را البته و در امتداد مؤلفههای همچنان و شریف و نجیب و لطیف سینمای مطلوب و همیشگیاش دنبال کند؛ همچون روایت نمادین چشم کودکان در «رنگخدا»، پای کودکان در «بچههای آسمان»، احساسات کودکان در «باران» و حالا زخم جسم و روح کودکان کار در «بچههای خورشید».
کودکان در فیلمهای مجیدی، از «بچههای آسمان» تا دخترک فیلم «باران» و تا این بچههای «خورشید» همگی به شکلی باورپذیر خودشان هستند. آنها کلهزدن و قلدری را همان اندازه بلدند که مهربانی، عشق، غیرت و مراقبت را و خیلی زود آموختهاند باید هم از خودشان مراقبت کنند و هم مراقب برادر و خواهر کوچکترشان باشند. بچههایی که باید پول دربیاورند، از هر راهی که بلدند! و حالا در «خورشید» این کودکان و آرزوهای زیبایشان، اسیر زیادهخواهی و طمع بزرگسالان خلافکار شده و با انگیزه به دست آوردن زیرخاکی به گنجی بزرگتر دست مییابند. گنجی که نه در آبانبار مدرسه یافت میشود و نه آبراه اول و دوم و زیرزمینی منتهی به گورستان پشت مدرسه، بلکه گنج اصلی در مبارزه برای حفظ مدرسه و بالا رفتن گروهی از دیوار حیاط مدرسه به دست میآید و مزد اصلی آن، بردن شرط اتصال سیم قرمز به آبی زنگ خراب است!
مجیدی در فیلم «خورشید» تلاشی ناکام دارد برای خلق پلان به پلان نمادها و مضامین معنایی سینمای خویش؛ میدانی به وجود میآورد برای جدال شکل و معنا که حکایت همان کشمکش قانون و حق است. تناقض مدیر مدرسهای که ۴ نوجوان را به خاطر پریدن از دیوار مدرسه توبیخ میکند، وقتی او را به همان مدرسه راه نمیدهند فرمان پریدن از دیوار میدهد! معاون مدرسهای که قهرمان اصلی داستان را بهخاطر کلهزدن و دماغ شکستن به دفتر خوانده، اما خودش تصمیم میگیرد همین فن را برای تنبیه یکی از مجریان خطاکار قانون اعمال کند. بارها قانون و حق رودرروی هم قرار میگیرند، از تعقیب و گریز مأمور مترو و دستفروشان گرفته تا جدال مدیر مدرسه و مالک زمین مدرسه! همه چیز در فیلمنامه درست چیده شده است. گرچه آن چیزی که حالا بر پرده سینماست چندان جذابیت بصری و روایی خاصی ندارد.
«خورشید» نیاز داشت فیلم روایت آلودگیها باشد تا باورپذیری آن کمی قابل قبول شود؛ اما دنیا و زبان بهداشتی مجیدی برای اینگونه داستانها و موقعیتها، راه به جایی نمیبرد! فیلم هنگام تماشا فقط یک درام یکبار دیدنی فرار از زندانی و شلخته است، که داستانش به هیچ جایی فرار نمیکند! چرخ بازیگری فیلم هم تاب دارد و حتی «جواد عزتی» ِهمیشه پرانرژی، اینجا درجه یک نیست و زیادی مهربان و سطحی است و در مجموع چرخدهندههای خط و ربط داستان اغلب صدای سینما نهچندان حرفهای میدهد.
خورشید میتوانست به لحاظ جامعیت داستان و موضوع، بیشتر دیده شود و فیلم مهمتری باشد اما مشکلات فیلمنامه، کمعمقی شخصیتها و محدودیتهای روایت قصه، این امکان را از آن و فیلمسازش میگیرد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در پایگاه منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
Wednesday, 4 December , 2024