نقدی بر جشنواره سینماحقیقت/ متفکر مستندساز یا مستندساز متفکر؟
به گزارش «شهر بیست»، چهاردهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» هفته گذشته با معرفی برگزیدگان به کار خود خاتمه داد. به همین بهانه، محمدتقی رحمتی مستندساز و خالق آثاری همچون «آخوند چینی دات کام»، «پیامکی برای خدا»، «نود»، «یک سطل آب» و «ابوالفضل نیستان»، نقدی بر این دوره از جشنواره نوشته و در اختیار پایگاه خبری شهر بیست قرار داده است:
سالهای قبل، چون نمیتوانستم تمام فیلمها را ببینم به خودم حق نمیدادم جسارت کنم و به عمود خیمه مستندسازان، نقدی سازنده بزنم اما امسال، تمام فیلمهای بخش ملی را دیدم. اکثر مستندهای بخش بینالملل، شهید آوینی، کرونا و کار آفرینی را به نظاره نشستم و با کمال تأسف، داغ سرمای زمستان بر افکارم نشست و آن را با همه وجودم حس کردم.
اجازه میخواهم سه بحران جدی را از سر خیرخواهی به جامعه مستندسازان ایران گوشزد کنم: بحران تفکر؛ بحران فرم و بحران ریتم.
*بحران تفکر
«وقتی ایدهها و افکار، تیره و تار و مبهم هستند، دلیلی ندارد تصاویر، روشن و واضح باشند». ژان لوک گدار
انسان تا به خودش و اطرافش فکر نکند، چگونه میتواند به حقیقت برسد و آن را از دل واقعیت جامعه کشف کند؟ چگونه میتواند عالم اکبر را در خود ببیند و به شهود برسد؟ چطور میتواند حقد و حسد و انتقام را دریابد؟ چطور میتواند بینشی به کائنات داشته باشد و از بلبشوی افکار فلسفی، راه نجاتی پیدا کند؟ چگونه میتواند از پسِ واقعیتِ فحشا و فساد، به حقیقتِ فقر و اختلاف طبقاتی و… برسد؟ چگونه میتواند موانع تمدن فردی واجتماعی را درک کند؟ و هزاران سؤال دیگر… .
آنچه امسال، این فرزند کوچک جامعه مستندسازان دریافت، مجموعهای از مستندهای ارزشی، سیاسی، اجتماعی، تاریخی و خنثی بود که هیچ ایده درخور و نگاهی جدی را در بطن خود نداشت و حرفها در سطح، مانده بود و یا تکراری ناقص، از گذشتگان بود. ما هیچ جهانبینی خاصی که خواهان روشنگری وجدانهای خفته در دنیای پسامدرن باشد و میلی به جریانسازی در افکار و اعتقادات فردی و جمعی داشته باشد، بهصورت جدی مشاهده نمیکردیم.
هیچ جهانبینی خاصی که خواهان روشنگری وجدانهای خفته در دنیای پسامدرن باشد و میلی به جریانسازی در افکار و اعتقادات فردی و جمعی داشته باشد، بهصورت جدی مشاهده نمیکردیم.
این سخنم را حمل بر آروغ روشنفکری یا استفراغ نکنید، چرا که من مستندها و مستندسازان ارزشی را دیدم و به همه دست مریزاد میگویم اما برخلاف سینمای سطحی مستند ایران، اکثر فیلمهای بینالمللی برای خود، جهان بینی داشتند؛ این آثار یا به عمق عواطف و احساسات و رفتارهای انسانی پرداخته و یا تناقضات بنیادی انسان و مدرنیته را به چالش کشیده بودند. زاویه نگاه انسانی و فلسفی فیلمساز در این آثار، متبلور بود و شما را به تفکر وا میداشت و هوشیاری شما را بر میانگیخت که حرف فیلم، جدی و قابل تأمل است.
البته نباید محدودیتهای جهانی پخش و فروش مستندهای ایرانی و برآوردهای ضعیف را که حاصل بیتدبیری مدیران و حیف و میل بودجههای فرهنگی است، از نظر دور داشت. چرا که در تیتراژِ اکثریت قریب به اتفاق این مستندها، حمایت و لوگوی شبکهها و شرکتهای بزرگ فیلمسازی بیداد میکند درحالی که اکثر مستندسازهای ایرانی، همچون آچار فرانسه، مجبورند بیشتر کارها را خودشان به عهده بگیرند تا مبادا در بودجه با مشکل مواجه شوند و نِقونوق زن و فرزند و پدر و مادر و دوست و آشنا را بشنوند، که شماتت همسایه، سختتر از بیپولی است.
*دو مکتب در دنیای مستندسازان
در دنیای مستندسازان، دو مکتب وجود دارد: یکی مکتب وریته که سعی در نشان دادن واقعیت، به مخاطب دارد؛ یعنی بدون آنکه بخواهد در آن دخالتی بکند، از مخاطب میخواهد خودش واقعیت را ببیند و خود، تصمیم بگیرد.
در مقابل، مکتب دیگر، قائل به دخالت در واقعیت برای برانگیختگی و هوشیار کردن مخاطب نسبت به مسئله است و عقیده دارد خودِ مخاطب، واقعیت را میبیند و لزومی ندارد ما دوباره آن را به او نشان دهیم و این مجوز را به خود میدهد تا در واقعیت، دخل و تصرف کند و بتواند حقیقت را از دل آن برای مخاطب، برجسته نماید.
بنده بهشخصه هیچکدام را بر دیگری ترجیح نمیدهم و معتقدم هر محتوایی، سبک هنری خود را میطلبد. اما سخنم این است که اگر ما طرفدار مکتب وریته هم باشیم، میبینیم که بیشتر مستندهای ایرانی در این زمینه هم ناقص عمل کردهاند و نه اینکه بگوییم حتما جامعیت اطراف و مانعیت اغیار را دارا باشند ولی کاملا مشخص است که مستندساز تفکر خاصی نداشته تا بتواند برای بیان سمعی ـ بصری نگاه خود، تدبیر لازم را بیندیشد. مطمئنا میدانید که منظور من این نیست که مستندساز حتما حرف و پیامی داشته باشد و حرفش را به زور در حلقوم مخاطب فرو کند. نه! حرف من دعوت به روشنگری و تفکر است و چه بهتر که اجازه بدهد، مخاطب برداشتهای متنوع داشته باشد.
شاید شما مشکل درام و قصه را در مستندسازان ایران مطرح کنید، اما واقعیت، خبر از مشکلاتی بزرگتر میدهد؛ مشکلاتی که بحران هویتی و فرهنگی را مطرح میکند که در این مختصر فرصت پرداخت به آن نیست.
از آن بدتر، میخی است که داوران در سالهای اخیر، با انتخابهای فرمایشی و جانبدارانه و بعضاً از روی کجسلیقگی بر تابوت جشنواره و معدود مستندسازانِ با استعداد میکوبند و الگوهای اشتباهی را بهعنوان مستندساز متفکر به خوردِ جامعه میدهند و این کمیّتِ ارزشمند و باانگیزه را نهتنها به سمت کیفیت، سوق نمیدهند بلکه بیشازپیش، موجبات فرار آنها به سمت جشنوارههای خارجی را فراهم و گورستانی از مستندسازان را در پیش روی جامعه، تداعی میکنند.
*بحران فرم
«برای وفادار ماندن به یک کتاب، باید به آن خیانت کنید. اقتباس مو به مو، محکوم به شکست است.» دیوید کراننبرگ
برخی اصحاب سینما بیان میدارند که جهانِ فیلم داستانی، دیگر حرفی برای گفتن ندارد و بیشتر، بازی فرم است و از آن جمله گرایش به سمت فرم مستند است؛ نکته ای که در دهه اخیر در فیلمهای داستانی به صورت محسوس خود را نشان داده و کاملا مشخص است این است که کارگردانان داستانی از فرم مستند برای باورپذیری اثر خود استفاده میکنند تا به مخاطب، یک جهان واقعی را القا کرده و او را بیشتر با خود همراه کنند. نقطه مقابل این جریان هم صادق است و ما شاهدیم که سینمای مستند در عرصه جهانی برای جذب مخاطب، نه تنها بر درام و پختگی آن تاکید دارد، بلکه بدون اینکه بخواهد در واقعیت دست ببرد، سعی در نزدیکی به فرمِ داستانی دارد.
اکثریت مستندهای ما از لحاظ فرمی، هنوز در قابهای ثابت و نگاههای خیره به افق و استفاده بیش از حد از نریشن و تصاویر آرشیوی و بازسازیهای ضعیف و مصاحبههای طولانی و کلههای سخنگو، گیر کردهاند.
اما جشنواره کرونایی امسال در ایران خطری بسیار مهم را گوشزد میکند و شما دیگر در عرصه مستند، شاهد تکامل روند فرمیِ سالهای دفاع مقدس نیستید. به جرئت میگویم: اکثریت مستندهای ما از لحاظ فرمی، بازگشتی به شصت و هفتاد سال پیش دارند و هنوز در قابهای ثابت و نگاههای خیره به افق و استفاده بیش از حد از نریشن و تصاویر آرشیوی و بازسازیهای ضعیف و مصاحبههای طولانی و کلههای سخنگو، گیر کردهاند؛ بدون اینکه بتوانند مانند آن سالها، حرفی درخور بزنند. محور روایت فیلم را بسان رمان ادبیاتی، مدام تغییر میدهیم بدون آنکه دقت کنیم مخاطب، کتاب نمیخواند و باید حساب شده و با تأمل، وارد این وادی شویم. حتی از فرم دوربین روی دست و قدرت و پویایی ذاتی آن هم، استفاده هوشمند و بهینه نمیشود.
حالا چون پهباد ارزان است باید خودمان را خفه کنیم از نماهای هوایی بدون اینکه درک درستی از نمای چشم خدا و دانای کل داشته باشیم. نکند مستندسازان جهانی نمیدانند پهباد چیست؟
*مشت نمونه خروار
دیگر بماند خلاقیت و جسارت برای حرکت به سمت آینده… . البته نمیگویم که در کار کارگردان دخالت کنیم، چرا که هر محتوایی فرم خاص خود را میطلبد و این وظیفه کارگردان است که فرمی رسا، برای تبیین هر چه بیشتر موضوع فیلم را انتخاب کند؛ بلکه هشدار میدهم که ما در کپیکاری ماندهایم بدون اینکه متقضیات زمان و فلسفه هر فرم را در نظر بگیریم. من نمیدانم چه عبارتی برای عمق این فاجعه بیان کنم، که بارِ معنایی لازم را برساند.
*بحران ریتم و ضرباهنگ
ریتم، بخشی از فرم حساب میشود اما در رقابت تنگاتنگ رسانههای امروزی، بهقدری اهمیت یافته که بهتر است جداگانه بررسی شود.
بهطورکلی، در مورد ریتم دو نظر مطرح است؛ حرف فیلم را فدای ریتم کنیم تا مخاطب را از دست ندهیم یا ریتم را فدای حرف فیلم کنیم تا حق مطلب ادا شود؟ بهشخصه هیچکدام را بر دیگری ترجیح نمیدهم و عقیده دارم با مشاهده مستندهای برتر جهان میتوانیم به ترکیبی از هر دو برسیم و هم مخاطب را قلاب کنیم و هم حرفمان را کامل بزنیم. بقول معروف اگر شما ۵ ثانیه مخاطبتان را از دست بدهید او فیلم شما را ۵ دقیقه رها میکند و اینجا شما شانس بسیار ضعیفی برای نگه داشتنِ مخاطب دارید و در چشم برهم زدنی مخاطب، یا شما و فیلمتان را رها کرده و یا شبکه را عوض میکند.
بههرحال، نسبت به این مسئله باید هوشیار و متوجه باشیم که مخاطب ما نسبت به بینندههای سالهای ابتدایی و میانی تاریخ سینما، بسیار با سوادتر و باهوشتر است و باید به شعور و شناخت او احترام گذاشت تا با فیلم، همراهی کند.
بههرجهت، مخاطب هنر واقعی، عموم جامعه است و غرور و تعصب و ساخت فیلم برای قشری خاص و اینکه منتظر بمانید فیلم شما در آینده درک شود -جز در موارد نادر- چیزی جز گم شدن در تاریخ سینما را به ثمر نخواهد آورد.
وضعیت کنونی سینمای مستند ما نشان میدهد ظرفیت استفاده از ریتم درونی و بیرونی بهصورت هوشمند و اثرگذار به کار گرفته نمیشود که البته گره کار را باید در جای دیگری جستجو کنیم.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در پایگاه منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
Sunday, 12 January , 2025