پرستاران عاشقان بی ادعای جامعه
شهر بیست_سمانه سادات فقیه سبزواری: شادباش ای عشق خوش سودای ما/ ای طبیب جمله علتهای ما…
درود بر پرستار که عاشق است، درود برحرفه پرستاری که خودِ عشق است.
درود بر عشق که ستارهای دنباله داراست. ستاره ای که یک سر در آبهای بی کرانه آسمان و یک سر در بادامک لزج دیدگان ما دارد. ستاره ای دارای بالههایی از رخشندگی و عاطفه و مهرورزی و رشادت که پیروزمند برفراز سرهای مغرور و تنهای پردرد آدمیان بیمار، پر باز میکند.
پرستار و پرستاری عشق است و عشق؛ خودِ درمان است حتی وقتی که دردی نیست؛ چه رسد به هنگامه ای که درد هم باشد.
درد، فلسفه عشق است، فلسفه طلب و درخواست است تا درد نباشد عشق نیست. چنان که تا عدم تا نیستی نبود، خداهم نبود. او هَست کرد زیرا چیزی نبود که نیست نباشد و نیاز، مادرکشف است و دعا، مام ریزش و برکت و درمان.
کو چشمانی که رگههای رنگین عشق پرستاران را دویده بر تن رنجور بیماران واشناسد و به سِحر طلب بشکافد و به دفینههای طلا، دست یازد؟
این حضور قطعی پرستاران بربالین بیماران، پیوسته به همان اشتیاق است و گفتهاند که درره منزل لیلی که خطرهاست درآن، شرط اول قدم آن است که مجنون باشی … و پرستار، بی آن که از رخ لیلی گردون، حظی برده باشد، میآید و مجنون میشود تا بر بیمار و هر وامانده ای از سلامت، گذرکند.
«در زیج جست وجو، ایستاده ابدی باش تا سفر بی انجام ستارگان برتو گذر کند»
آری مصیبت، آری بلا، آری بیماری، رُستنگاه یاد خداست: «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ». مؤمن، بلا کش است و از رهگذر مصائب، به ذکر مشرف میشود.
نازپرورد تنعم نبرد راه به دوست/ عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
پس خدا در کوره محنتها، کیمیا نهاده است؛ کیمیای انسان پروری و مس وجود با ذوب در هیاهوی ابتلائات جسمانی و روحانی، به مقام تمحیص پای میگذارد و پرستار، یکی ازهمان بندگانی است که به اقتضای حرفهاش، هم خود بلاکش و مبتلاست و هم شاهد بلاکشی و ابتلاء بندگان دیگر است.
پرستار، باورکرده چنان نیست که قال ایمان و قیل عشق، بی آزمون رنج، به خود واگذاشته شود:
«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَی ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ»
به یقین شما را با ترسی، گرسنگی ای، کاستی در مال و جانها و میوهها امتحان میکنیم. شکیبایان را بشارت ده!
و دیگر آن که باور کرده: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یتْرَکوا أَنْ یقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یفْتَنُونَ» گمان مردمان این است که با حرف ایمان، رها میشوند و آزموده نمیشوند؟
پرستاران، در رهگذار آزمونی آمدهاند که مقتدایشان بانوی قهرمان کربلا حضرت زینب کبری (ع)، در همان رهگذار طی طریق کرد. بانویی که باور کرده بود گواهی عشق، وصال نیست! رهیافت به مصر دشواری است تا دیدار یوسف عزیزکرده جان!
- نویسنده : سمانه سادات فقیه سبزواری
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در پایگاه منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
Friday, 6 December , 2024