کافهای در دل کرونا
شهر بیست/ سرویس اجتماعی _ وجیهه غلامحسینزاده: بوی قهوه و ضدعفونیکننده فضا را پر کرده. دانههای قهوه آسیاب شدهاش را با وسیلهای داخل پرتافیلتر فشرده میکند که میگوید اسمش «تمپر» است.
«دستگاه با فشار دادن قهوه، آن را تبدیل به یک توده فشرده میکند تا آب راحتتر از آن عبور کند». اینها بخشی از حرفهایش بود که از لابهلای صدای دستگاه قهوهسازش شنیدم. سروصدای دستگاه که تمام میشود، قهوه آماده است. این بار اما نه برای مشتریهای توی کافه و نه مهمانها و دوستان و آشنایانش، این بار قرار است برای لحظهای، سنگر آسودهای باشد برای یک لشکر سرباز که این روزها مدافعان سفیدپوش سلامت، صدایشان میکنند.
قهوه را سرو میکنند، کوکیها و شکلاتهای بسته بندی شده را آماده میکنند و روی قلبهای رنگیای که برش زدهاند، مینویسند: «نوش جونتون، خداقوت». این تنها کاری بود که از دستشان بر میآمد.
اینجا نه کافیشاپ است و نه رستوران، اینجا بیمارستان فرقانی قم است، از اولین مراکز بستری بیماران کرونایی در قم که حالا گوشه ای از آن با حضور سه جوان رنگ دیگری گرفته. مهدی همراهی، محمد ذاکری و حسین قربانی، سه جوان باریستای قمیاند که از همان چیزی که بلد بودند مایه گذاشتهاند برای کمک به کادردرمانی و جهادگران مبارزه تن به تن با کرونا.
«کرونا که شایع شد و بعد از تعطیلی کافهها یک روز دور هم نشسته بودیم و به این فکر کردیم که چطور به کادر پزشکی و درمانی کمک کنیم، در نهایت تصمیم گرفتیم از همان چیزی که تخصصش را داریم، استفاده کنیم»؛ این را حسین قربانی یکی از همین سه جوان باریستایی میگوید که حالا دو هفته ای است قهوه گرم به دست کادر درمانی بیمارستان فرقانی میدهد تا قدری از خستگی این روزهای سپیدپوشان سلامت بکاهد.
«با رئیس بیمارستان ارتباط گرفتیم، استقبال کردند و تجهیزات کافه کلبه را جمع کردیم و به بیمارستان فرقانی بردیم و در اتاقکی کنار رختکن، میزبان کادر درمانی بیمارستان فرقانی شدیم». قهوه، هات چاکلت، نسکافه، چای ماسالا، شیرقهوه و چای از جمله نوشیدنیهای گرمی است که این روزها، این سه جوان با آنها از کادر درمانی پذیرایی کردهاند.
اهرم دستگاه قهوه سازش را پایین میآورد و بعد یکی از لیوانهای کوچک کاغذی را پر از قهوه می کند، فواید قهوه را گوگل میکنم، میآید: «کافئین موجود در قهوه یک داروی محرک است که معمولا برای بهبود عملکردهای ذهنی به کار میرود و با مسدود کردن پیامرسانهای عصبی باعث افزایش آمادگی مغز برای حرکت و کار میشود».
«حرکت و کار»، همان چیزی که این روزها در بیمارستان ها به اوج خودش رسیده، آن هم برای یک ویروس نانومتری که افتاده به جان کشور، زن و مرد و فقیر و غنی هم نمیشناسد، میگویند آنقدر ساختارش عجیب است که هنوز ماهها کاردانشمندان برای کشف دارو یا واکسنش به جایی نرسیده و تنها راه در امان ماندن از شرش را «پیشگیری» و «ماندن در خانه» تشخیص دادهاند.
دستهایش را میشوید، دستکش را دست میکند و شیرینیها را داخل بستههای پلاستیکی میگذارد و میگوید: «همه اینها را هم خود مردم فرستادند، خیلی لطف داشتند، همه دوست دارند به نحوی کمک کنند، عدهای کیک و بیسکوئیت خانگی درست میکنند و میفرستند. فروشنده قهوه یک ریال هزینه از ما دریافت نکرد و عدهای از مردم هم با پیام های محبت آمیز و دعای خیر، به ما و کادر درمانی انرژی مثبت میدهند».
همه جوری را دیده بودند از بسیج دوخت ماسک و ضدعفونی کردن خیابان ها تا حضور گروه های جهادی در بیمارستانها اما این یکی برایشان عجیب بود، بوی قهوه و صدای دستگاه قهوهساز برای رهگذران کافه کرونای سه جوان باریستای قمی، آن هم در دل بحران کرونا تعجبآور بود، روزهای اول بیشتر تا جایی که کسی راضی نمیشد مهمانشان شود؛ «روزهای اول کادر درمانی و هرکسی که ما را میدید تعجب میکرد، خیلیها میترسیدند و اعتماد نداشتند و از نوشیدنیهای ما استفاده نمیکردند اما کم کم استقبال بسیار زیاد شد، حضور ما هم برای کادردرمانی خوشحال کننده بود، با ما سلفی میگرفتند و تشکر میکردند از اینکه در این شرایط کنارشان بودیم.»
ساعت نزدیک یک است و کم کم سرشان دارد شلوغ میشود و هر از گاهی کادر درمانی با لباسهای آبی و سفید سرتاسری که شبیه فضانوردهایشان کرده، میآیند خوشوبشی میکنند، نوشیدنی میگیرند و میروند. از زمان حضورشان در بیمارستان که میپرسم، میگوید که این روزها سعی کردهاند زمان تعویض شیفت کادر درمانی در بیمارستان حضور داشته باشند تا بتوانند قبل از شروع کارشان یا بعد از اتمام شیفت روزانه، هم خداقوتی به مدافعان سلامت گفته باشند و هم برای ذرهای هم که شده انرژیشان را بیشتر کنند؛ «روزهای اول، صبح تا شب در بیمارستان حضور داشتیم اما بعد از زمان تعویض شیفت معمولا خبری از کادر درمانی نبود و آنقدر در بخشها سرشان شلوغ بود که امکان خروج هم نداشتند و حضور ما در آن زمان بیفایده بود».
از پشت ماسک روی دهانش بعضی کلمات را متوجه نمیشوم، میپرسم: «نمیترسید از اینکه اینجایید، میگن بیمارستانها خیلی آلوده هست؟». از چشمهای ریز شدهاش میفهمم که دارد لبخند میزند و میگوید: «چرا خب میترسیم، اما این تنها کاری بود که از دستمان برمی آمد. برای همین هم این روزها سعی کردیم خانه نرویم تا اگر خدایی نکرده برای ما هم اتفاقی افتاد، خانواده درگیر نشوند».
حضور در دل بحران و دیدن آمبولانسهایی که بیمارها را میآورند و فوتشدگان کرونا را از بیمارستان خارج میکردند، از حس و حال دردناکی است که این روزها «حسین قربانی» و دوستانش تجربه کردهاند. «حس و حالی خوبی نیست وقتی میبینم هر روز تعدادی از همشهریهامون از دست میرن و خیلیها عزادار میشن، واقعا سخته، شرایط به قدری سخت بود که اوایل، کادر درمانی هم روحیهشون رو از دست داده بودند، اما کمکم و با فعالیت روانشناسها و مشاورههایی که میدادند و کسب تجربه بیشتر، به اوضاع بیشتر مسلط شدند».
قربانی میگوید که در این اوضاع، وجود و حضور نیروهای جهادی با روحیه فوقالعاده در بیمارستانها نعمت است؛ «توی این شرایط از گروههایی که دیدن آنها به همه روحیه میداد، گروههای جهادی طلاب و بسیج و سپاه بودند که با گروه های ۳۰ تا ۴۰ نفره در بیمارستان حاضر میشوند و با روحیههای قوی که دارند به همه از بیمار تا کادر درمانی و حتی ما انرژی میدهند.»
مهمانهای جدیدشان میرسند، دو پرستار مرد با لباس های سفید که میروند شیفتشان را تحویل بگیرند، پرستار بخش اورژانساند. یکی از پرستاران بنری که بالای دریچه ورودی کافه نصب شده را نشان میدهد. رویش با فونت درشت این جمله معروف این روزها را نوشته «کرونا را شکست میدهیم». میگوید:«یه جمله بهش اضافه کن، کرونا را شکست میدهیم، اگر در خانه بمانیم».
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در پایگاه منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
احمد
تاریخ : ۲۷ - اسفند - ۱۳۹۸
دم این سه جوان گرم
بالاخره یه گزارش خوب کرونایی خوندم