غربت «قریب»
«شهر بیست»/ سرویس فرهنگ و هنر _ محمدمهدی عنایت پور: چندسالی میشود که نامش به واسطه جادوی هنر بر سر زبانها افتاد. شاید تا پیش از پاییز ۸۶ که نخستین قسمت سریال «روزگار قریب» به روی آنتن شبکه سوم سیما برود، کمتر کسی دکتر محمد قریب را میشناخت.
نام و نشان او سالها در لابهلای کتابهای پزشکی دیده میشد و شاگردانش با افتخار از شاگردی مردی سخن میگفتند که هم اولین متخصص اطفال در ایران بود، هم بنیانگذار دانش نوین پزشکی کودکان در ایران بود و هم اولین کسی بود که تعویض خون را در ایران انجام داد اما نام «محمد قریب» با همه اولینهایی که برای علم پزشکی ایران به ارمغان آورد، برای مردم غریب بود تا اینکه بواسطه سریال «روزگار قریب» غبار از غربت نامش و خدماتش زدوده شد و به مردم معرفی شد. سریالی که کیانوش عیاری برای ساختن آن، پنج سال خون دل خورد و مو سپید کرد تا زندگی و زمانه پدر طب اطفال ایران را به تصویر بکشد.
عیاری که در فیلمسازی نشان داده بود کیفیت را فدای کمیت نمیکند، با «روزگار قریب» هم رفتاری شبیه به سینما داشت؛ برای همین هم مجموعه «روزگار قریب» در نظرسنجی منتقدان ماهنامه فیلم در جمع ۱۰ سریال برتر تاریخ تلویزیون ایران قرار گرفت.
«روزگار قریب» برای کیانوش عیاری فقط تولید یک سریال بر اساس یک زندگینامه نبود، او سالها قبل در گفتوگویی عنوان کرده بود: «از همان ابتدا برایم روشن بود که قرار نیست مجموعه روزگار قریب یک مجموعه بیوگرافی و تصویری اسطورهای از زندگی دکتر محمد قریب باشد. شخصیت و منش دکتر قریب بهانهای بود برای به تصویر کشیدن یک سیر تاریخی و برای طرح گوشههای کوچکی از پوست انداختن کشوری که گذشته توأم بافروغ و بیفروغی داشته است.»
البته هدف دیگر آقای کارگردان از ساخت سریال «روزگار قریب»، «تزریق اعتماد به نفس به جوان ایرانی» هم بوده است.
محمد قریب سال ۱۲۸۸ در خانواده سنتی و مذهبی در روستای گرکان از توابع آشتیان به دنیا آمد. دوران دبستان خود را در مدرسه سیروس گذراند و در دارالفنون هم درس خواند و برای تحصیل پزشکی به فرانسه رفت. همان سال اول، جایزه نخست تشریح را از دانشگاه فرانسه گرفت.
بیست و شش ساله بود که در کنکور انترنی بیمارستان پاریس قبول شد. یک سال بعد به ایران برگشت تا با دوست خواهرش زهرا ازدواج کند. به همراه همسرش به پاریس برگشت و دو سال بعد با تخصص اطفال به تهران برگشت.
ابتدا در بیمارستان رازی مشغول به طبابت شد اما مدتی بعد در بیمارستان هزار تختخوابی، بخش مخصوص اطفال را راه اندازی کرد. سیویک ساله بود که کتاب ارزشمند بیماریهای کودکان را چاپ کرد. دوسال بعد از چاپ کتابش، نشان عالی دولت فرانسه را گرفت و به عنوان استاد در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد.
آنقدر در حرفهاش متخصص بود که به عنوان شخصیت علمی هر ساله به کنگرههای مهم پزشکی جهانی دعوت می شد. در کنار طبابت اطفال، اولین تعویض خون را انجام داد و از پایهگذاران سازمان انتقال خون ایران بود.
دکتر قریب خدمت صادقانه داشت و با اینکه برای طبابت چند بار به دربار دعوت شد اما از مخالفان سرسخت رژیم پهلوی بود. بعد از کودتای ۲۸ مرداد همراه با دکتر سحابی و مهندس بازرگان پای بیانیهای را امضا کرد که به سببش از دانشگاه تهران اخراج شد.
در مطب قریب به روی همه غریبهها باز بود، از خانواده های کم بضاعت دستمزد نمیگرفت و به شدت محبوب مردم بود.
او در طول دوران تدریس خود شاگردان برجستهای را چون احمد قانع بصیری، صادق مختارزاده، مرتضی مشایخی، نورالدین هادوی، غلامرضا خاتمی(مترجم کتاب طبی «اطفال نلسون»)، احمد سیادتی ( متخصص سرشناس بیماری های اطفال در تهران) را پرورش داد که همگی به بزرگان پزشکی ایران بدل شدند.
بیدلیل نیست که پروفسور حسین قریب فرزند دکتر محمد قریب که استاد کالج پزشکی مایوکلینیک آمریکاست، پدرش را هم ردیف «امیر کبیر» و «چارلز اوبرلن» به عنوان سه شخصیت تأثیرگذار در تاریخ پزشکی ایران میداند.
او معتقد است «امیر کبیر» با تأسیس مدرسه دارالفنون، به طور کلی مسیر آموزش را در ایران ریل گذاری کرد، «چارلز اوبرلن» رئیس وقت دانشگاه تهران با دعوت یک سری از پزشکان ایرانی تحصیل کرده در اروپا به دانشکده پزشکی، خدمت بزرگی به پزشکی ایران کرد و تحولات بنیادی رقم زد و تلاشهای پدرش «دکتر محمد قریب» در حوزه طب کودکان، خدمات کمنظیری برای علم پزشکی ایران به ارمغان آورد.
دکتر محمد قریب به اخلاق و تعهد شهره بود، جمله مشهوری از او نقل شده که میگوید: «اگر پزشک هستی متعلق به خود نیستی، اگر متعلق به خود هستی دیگر پزشک نیستی». جملهای که برای او فقط یک حرف نبود و در سختترین شرایط هم به آن عمل میکرد.
دکتر غلامرضا باهر از متخصصان اطفال قم که شاگرد دکتر قریب بوده و به طبیب العلما مشهور است، در گفتوگویی از صداقت، صراحت و ایمان والای پدر طب اطفال ایران یاد کرده و میگوید استادش در سخت ترین شرایط هم متعهد به کارش بود.
دکتر سید عبدالله پیش نمازی یکی دیگر از شاگردان دکتر محمد قریب است که یک بار در گفتوگویی عنوان کرده بود: «روزی در بیمارستان تهران، کودک بیماری را با حال وخیمی آورده بودند، دکتر قریب در حال معاینه بیمار بود که به من گفت: «بچه! فکر میکنی الان به چه فکر میکنم؟» و خودش ادامه داد؛ «به این فکر میکنم که او مانند پسرم است، میخواهم مانند بچه خودم از او مراقبت شود» و بعد از من خواست تا تمام تلاشم را برای زنده ماندن او انجام دهم و حتی مرا تهدید کرد که اگر این بچه زنده نماند، خودم از بخش بروم.»
عقاید مذهبی در افکار و رفتار پدر طب اطفال ایران موج میزد؛ مردی که به گفته فرزندش پروفسور حسین قریب، یک عمر شعار و عملش «خدمت به خلق برای رضای خالق» بود و شاگردانش همواره در خاطرات خود به سجاده پهن پاویون (محل استراحت) پزشکان کودکان بیمارستان هزار تختخوابی اشاره میکنند؛ جایی که دکتر محمد قریب با صدایی دلنواز پیش از شروع کار روزانه خود در آن تفسیر قرآن میخواند.
دکتر محمد قریب مدتها با سرطان مثانه کنار آمد تا اینکه در سحرگاه اول بهمن ۱۳۵۳ در حالی که شصتوپنج سال داشت، در بیمارستان مرکز طبی کودکان که همان محل کارش بود، از دنیا رفت و با «یک عمر خدمت به خلق برای رضای خالق» به معبود خود پیوست و وصیت کرد قبرستان شیخان قم خانه ابدی او باشد و در نزدیکی پدرش مرحوم حاج علی اصغر قریب گرکانی آرام بگیرد. بعد از تشییع او به قم، آیت الله مرعشی نجفی از مراجع تقلید قم بر پیکر پدر طب اطفال ایران نماز خواند.
حالا چهلوپنج سالی میشود قبرستان«شیخان» که به عنوان دومین قبرستان تاریخی جهان اسلام شناخته میشود طبیبی را در خود جای داده که روزگارش و مماتش هم آوای نامش شده است. در تهران سالهاست مسیری که از خیابان آزادی، موازی با خیابان جمالزاده جنوبی آغاز میشود و تا بلوار کشاورز و خیابان باقرخان ادامه دارد، به نام خیابان «دکتر قریب» نامگذاری شده اما در شهری که پیکرش در آن برای همیشه آرام گرفته، نامش و یادش همچنان غریب مانده و دریغ از یک خیابان یا یک بیمارستان و مرکز درمانی که به نامش شده باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در پایگاه منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
Friday, 29 November , 2024