ادبیات داستانی افغانستان به داستان های عامه پسند نیاز دارد
به گزارش پایگاه خبری شهر بیست، در چهل و یکمین برنامه از حلقه ماه «کانون ادبی کلمه»، مجموعه داستان «نخ قرمز به جای لب هایش» نوشته «زهرا نوری» با حضور نویسنده و «سیدمرتضی حسینی شاهترابی» و «ریحانه بیانی» در سالن آسمان حوزه هنری قم نقد و بررسی شد.
*«نخ قرمز به جای لب هایش» قدمی رو به جلو برای کلیشه زدایی از چهره زنان
«ریحانه بیانی» نخستین منتقد جلسه، سخنان خود را از نام کتاب آغاز کرد و «نخ قرمز به جای لب هایش» را انتخاب خوبی برشمرد که از عروسک سازی وام گرفته شده و به درون مایه داستان های مجموعه یعنی دنیای زنانه اشاره دارد.
این منتقد در بررسی داستان های مجموعه گفت: سوژه این داستان ها عموماً زنان و دختران افغانستانی هستند که با رنج و کمبود و محرومیت ها دست و پنجه نرم می کنند و معمولاً مشکلاتی دارند که خیلی از زنان و دختران در واقعیت تجربه کرده یا شنیده اند.
وی تصریح کرد: البته زن مهاجر را در این داستان ها کمتر دیدم و بیشتر، زنان و دخترانی بودند و هستند که در افغانستان زندگی می کنند. مکان داستان ها بیشترشان افغانستان است اما زمانشان مشخص نمی شود و یک نوع بی زمانی در داستان ها داریم.
این منتقد افزود: زاویه دید، بیشتر من راوی است و این خوب است و باعث همدلی بیشتر با راوی می شود اما در سه داستان هم از زاویه تو راوی استفاده می کند که به نوع دیگر باعث نزدیک شدن به شخصیتها می شود.
بیانی تصریح کرد: زبان داستان هم آمیخته ای از گویش و لهجه هزارگی است با زبان معیار فارسی و نویسنده سعی می کند با همین واژه ها داستانش را اقلیمی کند.
وی با بیان اینکه گاهی لحن داستان دچار دوگانگی می شود، افزود: علاوه بر آن، دوگانگی لهجه را هم در زبان داستان داریم. در داستانهای این مجموعه بیشتر تیپ داریم و شخصیت نمی بینم! تیپ زن هایی که سرخورده و افسرده و ناراضی از جایگاه و وضعیت خودشان در جامعه سنتی هستند. شخصیت هایی متعدد در سن های مختلف داریم: دختربچه، کودک، جوان و میانسال. اما همه آنها با یک لحن حرف می زنند و به نظر می رسد همه اینها را نویسنده برای ما روایت می کند.
نویسنده کتاب «دستمال خامک دوزی» به شعارزدگی داستان ها اشاره کرد و گفت: گاهی در داستان های مجموعه «نخ قرمز به جای لب هایش» دچار شعارزدگی می شویم؛ حتی در سطح نام داستان که یک نوع شعاری است در دفاع از حقوق زنان. مثلاً نام داستان «مگر خودش یک زن نیست» کاملا یک عنوان شعاری است و به نظرم در داستان ها مناسب نیست. در داستان های دیگر هم همین بیان ستمدیدگی را داریم و در برخی موارد خیلی واضح و مستقیم گفته می شود اما بازهم پرداختن به همین اندازه خوب است، پرداختن به موضوعاتی که مسائل زنان است.
بیانی افزود: پرداختن به دختری که ناگزیر است از بلوغ خودش هم شرمسار باشد و مادری که کوشش می کند بلوغ دخترش را کتمان کند. این را یک قدم رو به جلو می دانم از کلیشه زدایی مادر مهربان در فرهنگ ما که در داستان «من یک مادر خوب می خواهم» برداشته می شود. همین اقدام نوید تازه ای می دهد تا جریانی راه بیفتد که به ادبیات زنانه در داستان های افغانستان نزدیک شویم و بیشتر به ادبیات زنانه پرداخته شود و آثار خوبی در این زمینه خلق شود.
*«نخ قرمز به جای لب هایش» ویژگی های داستان های عامه پسند را دارد
سیدمرتضی حسینی شاهترابی دومین منتقد جلسه با تصریح به اندک بودن تعداد کتاب های داستانی نسل دوم داستان نویسان مهاجر افغانستان در ایران نسبت به نسل اول، انتشار کتاب «نخ قرمز به جای لب هایش» را یک اتفاق خوب در ادبیات داستانی مهاجرت خواند.
وی طراحی جلد را نسبتاً خوب دانست که می شد بهتر از این هم باشد و به جای چهره های زنان قاجاری، چهره های زنانی از قومیت های مختلف افغانستان از پشتون، هزاره، تاجیک، ازبک، قزلباش و… قرار بگیرد که هم ربط بیشتری با فضای داستان ها می یافت و هم جذابیت دیداری بیشتری ایجاد می کرد.
این منتقد به بررسی دسته بندی «ادبیات داستانی نخبه پسند» و «ادبیات داستانی عامه پسند» پرداخت و گفت: در داستان نویسی افغانستان ادبیات داستانی نخبه گرا و نخبه پسند یکی از گونه های داستانی است، اما همه اش نیست. در این ادبیات کسانی مثل «محمدامان وارسته» عامه پسند می نویسد.
حسینی شاهترابی با بیان اینکه باید این سوء تفاهم را کنار بگذاریم که ادبیات داستانی عامه پسند ارزش صحبت کردن ندارد، افزود: می خواهم بگویم در ادبیات داستانی افغانستان به این داستان های عامه پسند و عامه گرا نیاز داریم و باید نوشته شوند، چون خوانندگان داستان و کتاب به حداقل رسیده است.
وی با تأکید بر اینکه ادبیات داستانی عامه پسند را نیاز داریم و «نخ قرمز» از نگاه من جزو همین ادبیات است، تصریح کرد: چون به لحاظ فرم و ساختار و عناصر داستانی به طرف ادبیات داستانی عامه پسند می رود. «نگو، نشان بده»، تأکیدی است که در ادبیات داستانی نخبه پسند آن هم در داستان نویسی مینیمالیستی است.
این منتقد افزود: داستان های عامه پسند تکیه بر گفتن را بیشتر از نشان دادن دارند؛ بنابراین، نقل کردن و تعریف کردن را بیشتراستفاده می کنند. تکیه بر تیپ های داستانی دارند و در خوشبینانه ترین حالت شخصیت های تیپیک می سازند. اضافه بر همه اینها داستان های عامه پسند به لحاظ فرمی و ساختاری ساده اند، سادگی به معنای حداقل گرایی که این حداقل گرایی را در سطح عناصر داستان هم می شود دید.
حسینی شاهترابی با بیان اینکه حضور همه این ویژگی های عامه پسند را در داستان های این مجموعه می توان دید، تصریح کرد: ادبیات داستانی عامه پسند معمولاً زبان ساده و نزدیک به محاوره دارد، زبان داستان های این کتاب هم همین گونه است؛ آمیخته ای از محاوره به لهجه فارسی اینجایی و فارسی دری هزارگی. اینها سبب می شود که داستان های این مجموعه با عامه خوانندگانش ارتباط برقرار کند و جزو داستان های عامه پسند قرار بگیرد.
وی افزود: داستان های عامه پسند در ادبیات داستانی افغانستان تا کنون عموماً رمان و داستان های بلند بوده اند اما مجموعه داستان «نخ قرمز به جای لب هایش» داستان های کوتاه است و از این جهت می تواند یک اتفاق متفاوت و جریان ساز شود.
حسینی شاهترابی در ادامه مهمترین انتقادش را انتقاد به محتوای روایی داستان ها بیان و تصریح کرد: یکی از مهمترین انتقادهای من به این کتاب و همینطور دیگر کتاب های داستانی داستان نویسان مهاجر این است که عموماً روایتگر تیرگی ها، سیاهی ها، مصائب و محرومیت های جامعه افغانستان هستند، هیچ تصویر روشن و امیدوارکننده ای ارائه نمی دهند!
وی خاطرنشان کرد: داستان نویس و هنرمند افغانستانی باید از چرخه روایت های مصائب و تیرگی ها خارج شود و تصویر واقع بینانه تر و روشن تری از زندگی مردم افغانستان ارائه دهد.
تصاویر: سید ابراهیم حسینی مسجدسبزی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در پایگاه منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
ادبیات داستانی افغانستان به داستانهای عامهپسند نیاز دارد – وبسایت رسمی سیدمرتضی حسینی شاهترابی
تاریخ : ۱۳ - آذر - ۱۳۹۹
[…] گزارش کامل این رخداد را در خبرگزاری شهربیست بخوانید. […]