با لایک و فالوور نمیتوان شاعر شد/ سهراب سپهری متفاوتترین شاعر عصر ماست/ دیدار با رهبری مایه دلگرمی شاعران است
شهر بیست/ سرویس فرهنگ و هنر _ الهام فراهانی: یک همنشینی شاعرانه جرقهای بود برای ورود به دنیای شاعرها. اعظم سعادتمند شاعر قمی است که حالا ۱۵ سالی میشود کلامش به شاعرانگی باز شده است. گذشت هشت سال از شروع ورود به عرصه شعر کافی بود تا نخستین کتاب شعرش در سال ۱۳۹۰ با عنوان «گنجشکهای پاییز» به انتشار برسد و کمی بعدتر مجموعه غزل «لیلی آذر» او به عنوان کتاب تقدیر شده در جایزه ادبی «پروین» انتخاب شود. اتفاقاتی که سبب شده حالا سعادتمند خود را یک شاعر تمام وقت بداند. معلمی که از علاقه به شعر به دنیای شاعرها کشیده شد. گفتوگوی «شهر بیست» را در ادامه با این شاعر قمی میخوانید.
*لطفا خودتان را برای مخاطبان معرفی کنید.
اعظم سعادتمند هستم. لیسانس فیزیک دارم. مدتها دبیر فیزیک آموزش و پرورش بودم. در حال حاضر هم دبیر هستم اما در قسمت پرورشی فعالیت میکنم. همچنین مدرک کارشناسی ارشد تصوف و عرفان اسلامی دارم.
*از چه زمانی شعر گفتن را شروع کردید؟
تقریبا از سال ۱۳۸۲ شعر را به صورت جدی شروع کردم. قبل از آن به شدت به شعر علاقهمند بودم و گاهی نثر ادبی مینوشتم اما هیچوقت به فکر شاعری نبودم. بعد از اینکه دوره لیسانس را تمام کردم، زمانی که اشعار شاعران را میخواندم احساس میکردم من هم میتوانم شعر بگویم. به انجمن شعر قم رفتم و کم کم شعر را شروع کردم.
*انجمن شعر تا چه اندازه در بارور شدن توان شاعری شما مؤثر بود؟
همیشه علاقه زیادی به شعر داشتم. شعر زیاد میخواندم. با شاعران معاصر آشنایی داشتم. اشعار سپیدسرایان را خیلی میخواندم. اشعار سهراب سپهری را بسیار دوست داشتم. با اشعار قیصر امین پور و سید علی صالحی آشنا شده بودم و به آنان علاقه داشتم. گرچه این علاقه بود اما قصدم از رفتن به انجمن شعر، شاعری نبود. بیشتر به این دلیل بود که شعر بشنوم. روز اولی که به انجمن رفتم، جلسه نقد شعر بود و هرکسی شعری میخواند. آقای لیله کوهی شعرها را نقد میکرد. تا آن زمان شعر درستی نگفته بودم. تنها «نیمایی واره» یا «سپیدواره» و شعرهایی که قافیه درستی نداشت، گفته بودم.
*در آن روز و دوره، فضای انجمن شعر در قم چطور بود؟
آن زمان انجمن در دوران اوج خود بود و شاعران خوبی در آنجا رفت و آمد داشتند. خانمها نجمه زارع و حمیده رضایی و آقایانی که همگی شاعران خوبی بودند. تحت تأثیر جلسه اول حضورم در انجمن شعر، وقتی به خانه رفتم یک غزل بدون ایراد قافیه و وزن گفتم. هفته بعد که به کلاس رفتم و پرسیدند چه کسی شعر میخواند، نمیدانم این اعتماد به نفس را از کجا پیدا کردم که دست بلند کردم و شعرم را خواندم. با اینکه بار اولی بود که شعر درستی گفته بودم. شعر را خواندم و بسیار مورد توجه واقع شد و تشویقم کردند. این تشویق اولیه برایم خیلی انرژیبخش بود. شعرم را پیش خانم مریم سقلاطونی بردم. شعر را خواند و گفت: «تا حالا کجا بودی؟ چرا زودتر نیومدی؟».
شاید کار من خیلی ایراد داشت اما آن تشویق مرا جذب کرد. آن تشویق در آن برهه زمانی برای من حکم معجون و معجزهای را داشت که مرا خیلی جذب کرد. بعد از آن سعی میکردم هفتهای چند شعر بگویم. کلاسهای آقای لیله کوهی زیاد ادامهدار نشد و بعد از آن به کلاسهای آقای سید مهدی حسینی میرفتم. از طرفی اکثر کسانی که با من در آن دوره بودند، الان شاعران خوبی هستند.
*فکر میکنید چه اتفاقی باعث این تحول در شما شد؟
فکر میکنم یک دادوستد عاطفی وجود داشت که باعث میشد شعرهای خوب بگوییم. وقتی من شعر خوبی میشنوم این شعر در من حس خوبی ایجاد میکند که آن حس باعث میشود من یک شعر خوب بگویم.
حالا به نسبت سن و فضای آن زمان من فکر میکنم ما خیلی گروه خوبی بودیم. خانم مهرانه جندقی، خانم فاطمه سلیمانپور، خانم زهرا آقامیری در گروه ما حضور داشتند. از طرفی نقدها هم بسیار سازنده بود و رودربایستی وجود نداشت. در آن زمان فضای مجازی وجود نداشت. اولین جایی که ما شعرهایمان را میخواندیم در همین جلسات بود. شاید ناراحت میشدیم، گریه میکردیم اما در نهایت ایراد شعر را میپذیرفتیم و تلاش میکردیم.
من معلم بودم و این کلاسها فرصتی بود برای نفس کشیدن، انژی گرفتن، احساس خوب داشتن و راهی برای اینکه روحیهام لطیف شود. کم کم طوری شد که الان سعی میکنم همه زندگیام را به گونهای مدیریت کنم که در خدمت شعر باشد نه اینکه شعر گوشهای از زندگیم باشد.
*و سال ۱۳۹۰ اولین کتابتان چاپ شد، چطور به فکر انتشار کتاب افتادید؟
یکسری غزلهای خوب داشتم که گل کرده بودند و همه میگفتند شعرهایت خوب است، عاطفه شاعرانه دارد. فکر کردم شاید بد نباشد که خودم را محک بزنم. ۳۶ تا از غزلهایم را برای کتاب «گنجشکهای پاییز» انتخاب کردم. انتشارات «فصل پنجم» این کتاب را چاپ کرد. بهعنوان تجربه اول خوب بود. هنوز هم کسانی، کتاب را دوست دارند و میگویند که شعرهایش خاطره انگیز است. برای خودم هم همینطور است. خیلی از نویسندهها و شاعران، چند سال بعد از چاپ کتاب اول از انتشار کتابشان پشیمان میشوند اما من خوشحالم که «گنجشکهای پاییز» را چاپ کردم.
*چاپ کتاب چه تأثیری در روند شاعری شما داشت؟
فکر میکنم چاپ کتاب باعث میشود که آدم پیشرفت کند و بعد از چاپ کتاب، من وارد یک مرحله جدید شدم. یعنی اینکه من تا الان این دستاوردها را داشتم و این مراحل را گذراندم، از حالا به بعد باید به فکر سوژههای جدید باشم و ایرادهایم را برطرف کنم، فکر میکنم در مورد من این اتفاق افتاد.
*یعنی هدف شما منسجمتر از قبل شد.
دقیقا. این باعث میشود شاعر پیشرفت کند. وقتی بازخوردها و نقدها را میبیند باعث میشود که از لحاظ فکری در سطح بالاتری قرار بگیرد. این یک جور پوستاندازی است که حالا من وارد یک پوسته جدید میشوم و باید یک پله بالاتر بروم و حالا باید چیزهای جدیدتری را کشف کنم.
*مضمون اشعار شما بیشتر عاشقانه است؟
اشعار من حاوی فضاهای متنوعی است. این را بیشتر از زبان منتقدانی میگویم که در مورد سه کتابم، صحبت کردند. من شعر «آیینی»، «عاشقانه»، «اجتماعی» و شعری را دارم که حدیث نفس خودم است.
همیشه سعی کردم که اشعارم صادقانه باشد، یعنی چیزی که خودم هستم و احساس میکنم را بیان کنم، به همین خاطر شعر غمگین، شعر خیلی شاد، اعتراض، شعری که بدبینانه یا امیدوارانه به زندگی نگاه میکند هم دارم؛ چون تمام این حسها در زندگی است و من سعی میکنم شعرم شعر زندگی باشد. ما در زندگی با همه این احساسات درگیر هستیم.
*از نظر شما مضمونی که از زبان یک خانم بیان میشود، چه تفاوتی دارد با آنکه از زبان یک آقا گفته میشود؟
بالاخره هر دو انسان هستند و شعر هم انسانی هست، یعنی فرقی نمیکند من خانم یا آقا باشم اما از این نظر که خانمها یکسری تجربیات دارند که مخصوص خودشان است، مؤثر است. مثلا آقایان هیچوقت نمیتوانند تجربه مادر شدن، دختر یک خانواده بودن و همسر یک مرد شدن را داشته باشند.
خانمها لطافت بیشتری دارند، عاطفیتر هستند. به هرحال اینها تأثیر میگذارد. شاید آقایی بگوید من خودم را جای یک مادر میگذارم و شعر میگویم. این میشود اما حتما حس و عاطفهای که خانم تجربه میکند، متفاوت است.
*هنوز هم اشعار سهراب و شاعرانی را که قبلتر به آنها علاقهمند بودید، میخوانید؟
من بعد از اینکه با شعر آشنا شدم، یک دوره مطالعاتی برای خودم تعریف کردم. میخواستم اول با ریشههای شعر آشنا شوم. بنابراین شروع کردم شعرهای رودکی، سنایی، خاقانی و … بخوانم. البته هنوزسراغ یکسری از آنها مثل خاقانی نرفتم. سعدی و شاهنامه خواندم که حتما با ریشههای شعر کهن در ارتباط باشم چون علاقه هم دارم و آن استحکامی که در شعر کهن ماست، ناخودآگاه در ذهن شاعر اثر میگذارد. یعنی شما وقتی شاهنامه میخوانی و بعد از آن شعر میگویی، میتوانی مطمئن باشی شعرت محکمتر از قبل خواهد شد یا وقتی سعدی میخوانی، لطافتها و ظرافتهای خاصی وارد شعر تو خواهد شد.
در مورد شعر معاصر واقعا من شعرهای سهراب سپهری را دوست دارم. فضای منحصر به فرد شعر سهراب برایم خیلی جذاب است. روزی نیست که شعری از هشت کتاب سهراب نخوانم. از نظر من متفاوتترین و منحصر به فردترین شاعر معاصر ما سهراب سپهری است.
فروغ و شاملو را هم دوست دارم اما از نظر من تفکر سهراب، واژههایی که انتخاب کرده و آن فضای فکری سهراب را کسی نمیتواند تکرار کند. در عین اینکه عدهای احساس میکنند خیلی آسان است و راحت میتوانند شعر او را تقلید کنند. حتی گاهی اسم سهراب را زیر شعر مینویسند ولی در واقعیت اینطور نیست. سهراب تجربیات عارفانه و کشفیات یعنی سلوک خودش را شعر کرده است.
اشعار قیصر امینپور، حسین منزوی و محمد علی بهمنی را هم دوست دارم و از آنها میآموزم. یک موقعی آدم بهطور مستقیم شاگردی یک شاعری را میکند، گاهی نه، این شاگردی غیر مستقیم است یعنی با استفاده از آثار اوست.
*اشعار خودتان را تحت تأثیر این شاعران میدانید؟
نه، هر شاعری باید سعی کند که خودش باشد. من شعر را میخوانم و از آن لذت میبرم، حتی اگر شاعر خوبی هم باشی نیاز داری که شعر شاعران دیگر را بخوانی و از آن لذت ببری. مثلا من شعر منزوی را میخوانم و از آن لذت میبرم. میبینم که این شعر استحکام زبانی دارد و یاد میگیرم که در شعرم از آن استفاده کنم؛ این به این معنی نیست که شعرم از آن تاثیر می گیرد.
هر شاعری وقتی فضای فکری خودش را کشف کند، دیگر خودش میشود یعنی من درون خودم را کشف کنم، من چگونه هستم؟ من از چه چیزی لذت میبرم؟ تجربیات هرکسی با دیگری متفاوت است. وقتی من اینگونه شعر بگویم فضای فکری من هم منحصر به فرد میشود.
*فضای مجازی باعث محبوبیت تعدادی از شاعران شده، شما این تاثیر را چگونه میبینید؟
اشکالی ندارد. من خودم هم در فضای مجازی فعالیت دارم. شاید الان هم که کمی بیشتر شناخته شدهام، بخاطر همان فضای مجازی است اما اینکه من هر شعری را در فضای مجازی بگذارم شاید کار درستی نباشد.
فضای مجازی از جهت شناخت شاعر خوب است. چندین سال پیش ما برای اینکه شعر شاعر مورد علاقهمان را بخوانیم باید صبر میکردیم تا کتابش چاپ شود. حالا شاید یک یا دو بیت از اشعارش را در صفحهاش بگذارد اما من میتوانم با شاعر مورد علاقهام در ارتباط باشم و تجربیاتشان را ببینم یعنی زودتر این رد و بدل عاطفی صورت میگیرد.
*آسیب فضای مجازی برای شاعران چیست؟
وقتی شعری که هنوز نقد نشده، ایراد وزن دارد، لایک میخورد، باعث میشود که پذیرش نقد توسط شاعر کم شود. مثلا استادی ایرادهای شعر را میگوید و شاعر بخاطر لایک زیاد، پوستر و کاورهای منتشر شده از شعرش به نقدها اهمیت نمیدهد و به دنبال برطرف کردن ایرادهایشان نیستند.
از این جهت فضای مجازی آسیبزاست. این آسیب قبل از همه به شاعر صدمه میزند. مردم ما مردم باهوشی هستند و شعر خوب را تشخیص میدهند. از آن طرف بخشی از مخاطبان اشعار، شاعران دیگر هستند که آنان هم متوجه ایرادها میشوند اما خود شاعر با دیدن تعداد لایکها فریب میخورد در حالی که شاید بعضی از این لایکها هم از سر رودربایستی باشد.
به خصوص شاعران جوان باید ظرفیت نقدپذیری را درونشان بالا ببرند. بعضی اوقات که برای من شعر میفرستند، اول ظرفیت آن شخص و روحیاتش را میسنجم و گاهی میبینم علاقهای به نقد شدن ندارد. من هم نقد خاصی نمیکنم و برایشان آرزو موفقیت میکنم ولی واقعا شاعری موفق میشود که به نقد اهمیت بدهد.
*شما برای کتاب نخست خود نامزد دریافت جایزه «کتاب فصل» شدید و برای «لیلی آذر» جایزه ادبی پروین را دریافت کردید، به نظر شما جشنوارهها تأثیری در روند کاری شاعر دارد؟
شاعر وقتی شعر میگوید نه مخاطب و نه منتقد را در نظر نمیگیرد. حداقل برای من اینطور است. فقط به این فکر است که آن حسی را که درونش است با جهان به اشتراک بگذارد. شاعر اولین مخاطب شعر خودش است. سعی میکند شعری بگوید که خودش هم لذت ببرد. به هرحال وقتی کتاب من در جشنوارهای برگزیده میشود، حس خوبی دارد و این یعنی تلاشهای من دیده شده است.
شاعر نیاز به مخاطب و دیده شدن دارد. تمام آدمها همینطور هستند، در هر رشته هنری که کار بکنند دوست دارند که بقیه ببیند که آنان چه خلق کردهاند. حتی خداوند هم خود گنج پنهان بود و زمانیکه جهان را خلق کرد میخواست خود را بروز دهد.
میگویند «پری رو تاب مستوری ندارد». شعر هم همین است، یعنی وقتی شاعر شعر میگوید دوست دارد آن را بخواند. وقتی شعر من دیده میشود، من میفهمم که غم و شادی و زیباییهای کار من را دیدهاند. کسی بوده که فرکانسهای روح مرا درک کند.
همانطور که من وقتی این شعر را میگفتم دلم لرزیده، کسی بوده که دلش بلرزد و از شعر من خوشش بیاید. همان حرف من ممکن است حرف دل دیگران هم باشد. اینها برای یک هنرمند خیلی لذت بخش است. از این نظر به آدم انگیزه میدهد که سعی کنم بهتر کار کند و ایرادهایش را برطرف کند. انرژی درونی انسان بیشتر میشود.
*از نظر شما، شعر بیشتر تکنیک است یا شاعرانگی درونی یک انسان؟
تکنیک چیزی جدا از شعر نیست. وقتی شعر میگویی به این فکر نمیکنی که اینجا ایهام یا مراعات نظیر به کار ببری. عاطفه، تخیل، زبان و … همه اینها با هم گره خورده است و خودش را نشان میدهد.
عاطفه پس زمینه همه اینهاست که باید در درون من باشد. به طور ناخودآگاه در این عاطفه، تکنیک، مراعات نظیر، واج آرایی و … وجود دارد. شما وقتی شکر را در شیر میریزی و میخوری، شکر را جدا از شیر احساس نمیکنی. در شعر هم همینطور است. تمام اینها در عاطفه حل شده است. حالا وقتی من شعر را گفتم، پس از آن جوشش اولیه و در مرحله کوشش مثلا کلمات را جابهجا میکنم تا شعر، موسیقی بهتری داشته باشد یا تغییراتی دیگر که در شعر اعمال میشود.
*به عنوان پرسش پایانی، شما امسال در دیدار شاعران با رهبر انقلاب حضور داشتید و شعرخوانی کردید که با تحسین ایشان هم مواجه شد. از فضای شعرخوانی در این جلسه بگویید.
فضای این جلسه خیلی صمیمی و با نشاط بود، اینکه رهبر یک ملت تا این حد به شعر اهمیت میدهند و چندین ساعت از وقت خود را به گفتوگو با شاعران و شنیدن شعرهایشان اختصاص میدهند، مایه دلگرمی بیشتر شاعران است.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در پایگاه منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
Wednesday, 27 November , 2024