مادری با کفشهای کتانی
شهر بیست/ سرویس اجتماعی _ وجیهه غلامحسینزاده: قصه صعودش از ۱۰ سال پیش شروع شد. وقتی قرار بود برای پیادهروی اربعین آماده شوند. خودش ، برادرش و همسر برادرش. تا قبل از آن، اربعینهای کربلا را ندیده بود اما شنیده بود که پیمودن ۱۴۵۲ عمود کار هر کسی نیست. خیلیها گفته بودند سخت نگیر، گفته بودند اگر توانش را نداشته باشی، میشود بخشی از مسیر را سواره رفت اما او قرار نبود راه آسان را انتخاب کند میخواست چادر زینب(س) سر کند و روزها از فرزندانش دور شود. می خواست رقیه(س) باشد و خار مغیلان، تاول پاهایش شود.
از یک ماه قبل از سفر اربعین تمرین آمادگی کرد برای پیمودن مسیری که دعوت شده بود. از آن زمان است که انگار جاذبه زمین روی او وارونه اثر میکند. همیشه رو به اوج است، رو به صعود. چیزی درونش او را از زمین طرد میکند و به آسمانها میکشد، به قله. از همان زمان که روستاهای اطراف قم را با خیال قدمزدن در «مشایه» پیمایش کرد و زیر لب «کنار قدمهای جابر» زمزمه کرد، انگار کسی قدمهایش را خرید. قدمهایی که دیگر قرار نیست مانعی برای او داشته باشد. گامهایی که حالا بیش از یک دهه است همیشه رو به اوج است. رو به صعود.
نه از قصهها آمده و نه غول چراغ جادو دارد. او یک مادر و بانوی ایرانی است که شاه کلید موفقیتهایش در مادری، تحصیل، کار و ورزش دوکلمه است: عشق و اراده. «طیبه بشیری»، بانوی ۴۱ ساله قمی است که حالا توانسته اولین بانوی کوهنورد این شهر باشد که علاوه بر فتح همه ۳۱ قله بلند ۳۱ استان کشور در قالب طرح «سیمرغ» در مسیر فتح بام قارههای مختلف قدم بردارد و تا امروز موفق به فتح بام آفریقا و اروپا نیز شده است. اما این تنها قصه صعود او نیست، او علاوه بر ورزش در درس و کار هم همچنان رو به اوج است. بعد از ازدواج و تولد دو فرزندش با فاصله طولانی که از دبیرستان و دیپلمش گذشت دوباره تحصیل را آغاز کرد، فوق دیپلم، کارشناسی و حالا کارشناسی ارشد را یکی پس از دیگری گذرانده و حالا استاد دانشگاه حضرت معصومه(س) استان قم است.
مادر دو فرزند پسر و خانهدار و علاوه بر این شغل ۲۴ ساعته مادری و خانهداری، مدیریت یک باشگاه را هم برعهده دارد و در کنار همه اینها ورزش، کوه و دوچرخه بخش جداییناپذیر زندگیاش شده است و همه اینها که میتواند حاصل یک عمر زندگی باشد برای او در عرض یازده سال رقم خورده است و شروعش همان گلگشتهای روستاهای اطراف قم بود که به قصد آمادهسازی پیادهروی اربعین انجام شد.
خودش میگوید بعد از اربعین بود که دیگر نمیتوانست این پیمایش را کنار بگذارد: «ما در پیمایشهای روستاها بدون اینکه صعود کنیم یک مسیر طولانی را با گروه پیادهروی میکردیم که به آن گلگشت میگفتیم، بعد از مدتی احساس کردم اصلاً نمی توانم گلگشتها را دوست داشته باشم، دلم صعود و اوج گرفتن میخواست به خصوص که از بچگی با پدرم زیاد به دامنه کوهها و کوهپایهها رفته بودم و کوه همیشه برای من یک نقطه جذاب و روشن بود».
قصه صعود شروع شد اما با قدمهای کوتاهتر. کوههای کم ارتفاع را یکی پس از دیگری فتح کرد و روز به روز میل به صعود در او بیشتر شد: «کمی بعد از ارتفاعهای اطراف قم شروع کردم و کمکم قلههای بلندتر را فتح کردم. برای اولین بار صعود زمستانه الوند همدان را تجربه کردم و دومین و سومین برنامه سنگین من «علم کوه» دومین کوه بلند کشور بود».
سال دوم کوهنوردیاش «دماوند» و «سبلان» را فتح کرد و حالا میگوید در طول این یازده سالی که از عمر ورزش حرفهای او میگذرد شاید تنها چند هفته و آن هم به دلیل مسائل خانوادگی فرصت کوه رفتن را از دست داده و حالا همین استمرار سبب شده تنها زن قمی باشد که توانسته علاوه بر ۳۱ قله بلند تمام استانهای کشور قلههای بلند اروپا و آفریقا را هم فتح کند و در همه آنها دو پرچم به همراه دارد. پرچم «ایران» و نام همان کسی که معتقد است توی همه این صعودها دست او را گرفته است، پرچم «یا حسین».
۲۲ بهمن سال گذشته بود که بام آفریقا یعنی قله «کلیمانجارو» را فتح کرد، از ماجراها و آمادگیهای پیش از فتح این قله که میپرسم، میگوید: «سالهای زیادی بود که در فکر فتح این قله بودم حتی یک بار که تمام شرایط جسمانیام مهیا بود به دلیل هزینههای سفر از رفتن منصرف شدم، تا اینکه بهمن ماه سال گذشته بعد از پساندازهایی که کردم توانستم شرایط مالی سفر را آماده کنم، بعد از اینکه واکسن «تب زرد» و «مالاریا» را تزریق کردم و به آمادگی جسمانی لازم رسیدم با یک تیم ۲۰ نفره از سراسر کشور از جمله استانهای فارس، تهران و کرمانشاه عازم کشور تانزانیا شدیم».
آنطور که «بشیری» میگوید رسیدن به کشورهای آفریقایی پرواز مستقیم ندارد و باید با دو پرواز خودشان را به این قله میرساندند: «اول یک پرواز به دوحه قطر داشتیم و پرواز بعدی به تانزانیا بود، از همانجا هم باید زمینی از شهر «موشی» به شهر «آروشا» میرفتیم و نهایتاً بعد از ۴ روز طی مسیر در روز پنجم صعود را از پارک جنگلی «کلیمانجارو» شروع کردیم».
کوه «کلیمانجارو» از دیدنیهای پارک ملی «کلیمانجارو» در «تانزانیا» بوده و با ارتفاع ۵۸۸۵ متر مرتفعترین کوه قاره آفریقا و همچنین بلندترین کوه آزاد جهان با سه مخروط آتشفشانی کیبو، ماونزی و شیرا است. گردشگران در سفر به کلیمانجارو با پنج روز کوهنوردی، دو محیط گرمسیری و یخچالی را کنار هم تجربه میکنند و به همین دلیل صعود به این قله برای کوهنوردان جذابیتهای خاص خود را دارد. «بشیری» در مورد روند صعود به این قله، عنوان میکند: «یکی از جذابیتهای بسیار زیاد این سفر حیات وحش بینظیر و جذابش بود، ضمن اینکه مردم بسیار مهربان، صبور و خوش رفتاری نیز دارند که خاطره خوشی از این صعود سخت برای ما ساختند».
این بانوی کوهنورد قمی ادامه میدهد: «کل مسیر صعودمان پنج روز زمان برد، از بامداد روز چهارم که ما صعود را دوباره از سر گرفتیم هوا بسیار سرد بود، به طوری که دو شلوار وینداستاپر و دستکش و کاپشن پَر پوشیده بودیم و باید از تجهیزات زمستانی استفاده میکردیم و این موضوع صعود را بسیار سخت میکرد تا حدی که وقتی موفق به فتح اولین قله شدیم و هنوز به قله اصلی نرسیده بودیم همه اعضای گروه همنوردان اشک شوق میریختیم و وقتی قله اصلی را فتح کردیم شعف و شوقی وصف ناپذیری را تجربه کردیم که تمام سختیهای راه صعود را به شیرینی تبدیل کرد. اینکه صفر تا صد این صعود را با همت خودم برنامهریزی کردم و هیئت کوهنوردی استان قم هیچ حمایت و همراهی نکرده بود این لذت را برای من بیشتر هم میکرد و در قله مثل همیشه پرچم «امام حسین» و پرچم «ایران» را با خود به همراه برده بودم.»
از آنجا که این سختیها ذرهای برای او مانع نبوده، از همان راه برگشت از صعود بام آفریقا به فکر فتح بام اروپا بوده و در فکرش برنامهریزیهای اولیه تیک زدن دومین قاره را انجام داده بود و بعد از پنج ماه یعنی در مرداد ماه امسال موفق به عملی کردن همان هدفی شد که برنامهاش را در پای کوه هدف قبلی چیده بود، یعنی فتح بلند ترین بام اروپا در کشور روسیه.
کوه «البروس»، بلندترین قلّه در قاره اروپا و روسیه است که در رشته کوه قفقاز و بهطور دقیقتر در قفقاز بزرگ قرار دارد. نام این قله، با نام قله «البرز» همریشه است و هر دو شکلی از یک واژه ایرانی هستند. این کوه شامل دو قله غربی با ارتفاع ۵۶۴۲ متر و قله شرقی با ارتفاع ۵۶۲۱ متر است. از جزئیات فتح این قله هم که میپرسم، میگوید: «برای این سفر هم باید از ماهها قبل برنامهریزی مالی میکردم، به لطف خدا وقتی موفق شدم شرایط مالی را مهیا کنم با یک پرواز وارد «مسکو» شدیم، از آنجا باید به روستای «چگت» میرفتیم تا با یک پرواز داخلی و سهونیم ساعت مسیر زمینی در جادههای کوهستانی به قله «البروس» برسیم.»
یک قله فنی و بسیار سرد که به گفته «بشیری» صعود به آن نیاز به تمرینات ویژهای دارد: «از آنجا که این قله هم حدود شش هزار متر ارتفاع داشت، برای اینکه کوهنورد دچار «ادم مغزی» یا «ادم ریوی» نشود قبل از صعود باید فعالیتها و تمرینات همهوایی، بدنسازی و شیب در ارتفاع انجام میشد. حتی تجهیزات این صعود با صعود قبلی متفاوت بود به این دلیل که «کملبک» (مخزن آبی که به کوله کوهنوردان نصب میشود) به دلیل سرمای هوا و یخزدگی آب کاربرد ندارد و باید در این سفر، مخزن آب را درون لباسها میگذاشتیم. کار با ابزار فنی مانند کلنگ، هارنس و همطنابی از تکنیکهای فنی این کوه بود که آن را از قلههای دیگر متفاوت میکرد».
«بشیری» میگوید: این قله هم مانند قله «کلیمانجارو» سختیهای بسیاری داشت به ویژه که هوا در روز صعود بد بود و مجبور شدیم یک شب درون کمپ باشیم تا هوا مناسب صعود شود و بتوانیم در سلامت کامل این صعود را انجام بدهیم و این انتظار کار را هم سختتر کرده بود، هوا آنقدر سرد بود که تمام صورت من از سرما سوخته بود و تا چند روز بعد از سفر همچنان پوستههای صورتم میریخت. اما با همه این سختیها در لحظه صعود تمام وجودمان شعف و شوق رسیدن بود».
این صبوری که از کوه گرفته است برای او در زندگی شخصیاش هم کمککننده بوده است. او که مادر دو پسر است، میگوید: «کوهنوردی من را بسیار صبورتر کرده و انرژیای که از کوه میگیرم، در روزهای بعد از صعود هم در خانه با من است و باعث میشود شرایط سخت را به سادگی تحمل کنم. برای آمادگی کوهنوردی نیاز است که همیشه تمرین داشته باشیم و برای آن رشته دوچرخهسواری را انتخاب کردم اما به دلیل شرایطی که در شهر قم وجود دارد، صبحهای خیلی زود همراه با گروه دوچرخهسواری میکنم بعد از آن تازه صبحانه خانواده را آماده میکنم و فرزندانم را به مدرسه میفرستم. همزمان باید کارهای خانه، خودم، دانشگاه و باشگاه را هم انجام بدهم و همه اینها بدون انرژیای که از طبیعت و کوه گرفتهام انجام نمیشود».
«بشیری» معتقد است کوهنوردی یک آرامش درونی به او داده است، بهطوریکه قبلاً اگر به مسائل پیشپاافتاده اهمیت میداد و زودرنج بود و عصبی میشد، حالا با کوهنوردی و ورزش از مسائل بیهوده زندگی فاصله گرفته و تفکر و امید در او زیاد شده است.
او اما همه این موفقیتها را به سادگی به دست نیاورده است. مثل همه زنان دیگری که برای حرکت و پیشرفت موانع و سدهای بسیاری جلوی پایشان گذاشته میشود او هم در این مسیر بسیار قضاوت شده است. «هر که در عشق سراز قله برآرد هنر است/ همه تا دامنه کوه تحمل دارند» این را شعر میخواند و میگوید: «همیشه این را به خودم گوشزد میکنم که «نمیتوانم» را باید از دایره واژگانم حذف کنم. ترساندن زنها از مشکلات برای جلوگیری از حرکت و پیشرفت نمیتواند مانع آنها شود. وقتی یک زن به موفقیت میرسد قضاوتش میکنند که حتماٌ از خانواده کم گذاشته ولی یک آدم عاشق را هرگز این حرفها نمیتواند از حرکت نگه دارد. فقط عشق به یک راه و مسیر میتواند باعث شود که آدم گرمای خانه خودش را با سرمای استخوانسوز بامداد کوه عوض کند اما «در عاشقی گریز نباشد ز سوز و ساز/ استادهام چو شمع مترسان ز آتشم».
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در پایگاه منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
Friday, 13 December , 2024